جان کری چشم و گوش و زبان اوباما

جان کری دیپلومات کارکشته قصر سفید بارها اوباما را از” بی گدار زدن به آب” منع کرده است، وی در شرایط حساس و نازک که به باور اوباما جهان دارد به مدیریت امریکا اداره می شود ،خود را یافته است و می داند چی کارکند تا به هژمونی تسلط امریکا برجهان؛ صدمه وارد نسازد .

خبرگزاری افق دست به یک مقایسه تطبیقی جان کری با سایر دیپلومات های قصر سفید از زاویه دید “غسان شربل” روزنامه نگار موفق لبنانی کرده است که ذیلا تقدیم مخاطبان خویش می نماید .جان کری

جان کری  خوب می داند که جیمز بیکر نیست. باراک اوباما نیز جورج بوش پدر نیست. و همچنین آقای کرملین که نامش ولادیمیر پوتین است میخائیل گورباچف نیست. این روزها با آن روزها که امریکا با فرستادن اتحاد جماهیر شوروی به موزه تاریخ پیروز از جنگ سرد خارج شد نیز تفاوت دارد. کری می داند که بیکر می توانست تضادها را زیر سقف امریکا گرد هم آورد و می توانست تضمین ها و مرهم ها را به هر کدام در خور حالشان بدهد. برای همین به کسانی که از قطار جا می ماندند هشدار می داد که فرصت را از دست ندهند و از قطار جا نمانند.

جان کری خوب می داند که کاولن پاول نیست. و باراک اوباما جورج بوش پسر نیست. و امریکای امروز با امریکایی که از دو جنگ «نیویورک و واشنگتن» زخمی بیرون آمد، تفاوت دارد. در آن موقع در عراق و افغانستان پول و خون داد تا تجربه های حمله به خاک امریکا دیگر در خاکش تکرار نشوند. این را هم درک می کند که نتایج جنگ در عراق و افغانستان سبب شده تا سوار شدن بر قطار پیمان جدید بیش از پیش با تردید مواجه شود. باراک اوباما به فکر سرنگونی حکومت بشار اسد آن طور که بوش پسر با حکومت صدام حسین کرد، نیست.

جان کری این را هم می داند که منطقه تغییر کرده و چند پاره شده است. و کشورها کارهایی کردند که کمتر کسی می کند. آروزها و توهم ها، بدشانسی ها، غرور، تسویه حساب های تاریخی خاورمیانه و قواعد زندگی و حسن هم جواری و مرزهای بین المللی را در نوردیده اند. برخی از کشورهای منطقه آن چنان قدرتمند شده اند که هضم و اداره دستاوردها فراتر از توانایی شان است. کشورهایی در منطقه کارهای خطرناکی انجام دادند. بعضی ها تلاش کردند انقلاب هایشان را صادر کنند، یا رنگ شان را تحمیل کنند، یا آن چه گم کرده بودند را پیدا کنند. کشورهای کوچک متوهم شدند و فکر کردند با ثروت کلان و رسانه ای که دارند می توانند ویژگی های نقش کشورهای بزرگ در منطقه را تغییر دهند یا در نقش دیگران بزرگ نمایی کنند. فرصت آن نیست که وارد جزئیات انقلاب ها و مخاطراتی که کشورهای منطقه به وجود آوردند، بشویم. این مخاطرات و انقلاب ها و فروپاشی ارتش ها و کشورها همه چیز را پاره پاره کردند. کسانی که خوشحال بودند که از ستم فرار کرده اند خود را در چنگال تاریکی گرفتار دیدند.

منطقه نمی تواند احتمال تشکیل «دولت البغدادی» را بدهد. وجودش خطری برای همسایه ها و حتی جهان است. ادامه فعالیت آن یعنی افزایش جلادها و قربانیان. و چند پارگی مرزها و بازگشت کامل مناطق به عصر غارها و تغییر شیوه زندگی مردم و بازی با هویت ها و سربه نیست کردن اقلیت ها و تحقیر زنان و آغاز درگیری سنی – شیعی و گسترش نفرت پراکنی و تولید نسل های جدیدی از انتحاری ها برای منفجر کردن جوامع و جهان.

نفرین خاورمیانه دنبال اوبامای فراری افتاد. او را مجازات کرد و برگرداند. اکنون او را وادار کرده است تا به نداها و استغاثه ها که روزبه روز بیشتر می شوند، پاسخ دهد. قرار نیست او دوباره سرباز به فلوجه بفرستد. قرار نیست سربازهای امریکایی برای بازپس گیری الرقه رهسپار سوریه شوند. می خواهد داعش را با بمب و موشک گلوله باران کند اما اهالی منطقه همچنان نگرانند و دست هایشان رو به آسمان است و شکایت نزد خدا می برند.

این قطار با دو مشکل بزرگ روبه رو است. عدم تطابق دستورالعمل ها با محاسبات و این که چه کسی قرار است از این قطار بالا برود. برخی طرف ها اصرار دارند که خط مسیر این قطار را کج کنند. از آن سو مسکو اصرار دارد که این قطار زیر پرچم مشروعیت جهانی حرکت کند، در حالی که خود به آرامی اوکراین را تجزیه می کند و می خواهد آن را به طور کامل به آغوش خود بازگرداند. از این سو می شنویم که ایران نسبت به «بازی با بشکه باروت» هشدار می دهد. در حالی که به روشنی می شنویم که حکومت سوریه اصرار دارد یک صندلی از آن قطار را به آن بدهند به این امید که بتواند فرصتی برای بازیابی خود در جامعه جهانی بیابد، تقاضایی که تا کنون پاسخ رد به آن داده شده است. در حالی که ترکیه همچنان نسبت به نقش آفرینی در این پیمان تردید دارد.

سوال های بسیاری مطرح می شوند. از جمله این که قرار است چه کسی جای خالی مناطقی را که داعش اکنون تحت کنترل خود دارد، پر کند؟ روشن است که عراقی ها آسان تر از همه این خلا را پر می کنند. به هر حال در این میدان هم ارتش عراق حضور دارد و هم پیشمرگ و هم عشایر، اما ایستگاه سوریه بیش از همه سخت است. انتظار برای بازسازی «ارتش آزاد» زمان می برد. بعضی جریان های مسلح خواهان حمله هم زمان به داعش و حکومت اسد هستند چیزی که فعلا مطرح نیست و اگر هم مطرح شود به آن معنا است که به سرعت برخوردی با ایران و روسیه نیز به وجود خواهد آمد. البته شاید حمله به داعش وسوسه نزدیکی به این گروه را افزایش دهد.

برای ایران و روسیه آسان نیست که ببینند جنگنده های امریکایی به اهدافی در سوریه حمله می کنند. کما این که حکومت سوریه و حزب الله نیز نمی توانند دست بسته بنشینند و نظاره گر حملات جنگنده های امریکایی باشند. موفقیت پیمان در انجام ماموریتش قواعد جدیدی را بر بازی تحمیل می کند. می تواند موازنه های قدرت را در عرصه عملیات و محیط پیرامونی آن تغییر دهد که این مساله سبب می شود تا مخاطرات بسیاری نیز به وجود آید.

مطالب مرتبط