حکمتیار؛ ویژهخوار سربار
امتیازاتی که در متن توافقنامه صلح حکومت با حکمتیار، به او داده شده، در نوع خود بینظیر و فراتر از آن است که صرفا زمینه پیوستن او را به روند صلح فراهم سازد. این امتیازات، در حدی گسترده است که حکمتیار را به عنوان یکی از شرکای حکومت درآورده و دست او را در بهرهگیری از امکانات مادی و معنوی حکومت تا آنجا باز گذاشته که گویی او یکی از اضلاع مهم دولت است. به موجب همین امتیازات است که اکنون اشرف غنی دستور داده در ولایات بزرگ افغانستان، چندین دانشگاه به نام حزب اسلامی ساخته شده و در اختیار گلبدین حکمتیار قرار داده شود.
به موجب حکمی که از ریاستجمهوری به رسانهها درز کرده، «حزب اسلامی حکمتیار خواستار ساخت دانشگاه بزرگی در کابل با نمایندگیهایی در شهرهای قندهار، هرات، مزار شریف و جلالآباد شده، و جالب اینجاست که این دانشگاهها با بودجه دولتی ساخته میشوند و در اختیار حکمتیار قرار میگیرند.
همچنین در ادامه حاتمبخشیهای غنی به حکمتیار، حکومت در نظر دارد در سراسر کشور شهرکهایی به نام «حزب اسلامی» احداث کند و زمین آن را به اعضای این حزب توزیع نماید. پیشتر نیز مدارکی منتشر شد دال بر پرداخت میلیونها افغانی وجه نقد توسط حکومت به رهبر حزب اسلامی.
این بذل و بخششها مایه پیدایی سؤالات زیادی میشود؛ به ویژه اینکه حکمتیار، کسی فراتر از یک شهروند یا به قول خودش «تبعه» معمولی نیست. این حد نهایی خوشبینی در مورد جایگاه حکمتیار در افغانستان است، وگرنه او به دلیل جنایاتی که هم پس از پیروزی جهادیها در کابل مرتکب شده، و هم به خاطر جنایات تروریستی بیست سال گذشتهاش به عنوان یک نیروی محارب و هراسافکن، باید در دادگاههای معتبر ملی و بینالمللی محاکمه و مجازات شود.
تردیدی وجود ندارد که دریافت اینهمه ویژهخواری و امتیاز مالی و سیاسی، مستلزم برخورداری حکمتیار از جایگاه ویژه سیاسی و حقوقی است؛ در حالی که او فاقد چنین جایگاهی است. جایگاه حقوقی حکمتیار در افغانستان با جایگاه حقوقی معمولیترین شهروند این آب و خاک تفاوتی ندارد. تنها لطفی که حکمتیار کرده دست برداشتن او در ظاهر امر از کشتار و خشونت و خونریزی است، ولی همین آدم به رهبری و ساماندهی داعش و جابهجایی این نیرو در ولایات شمالی کشور متهم است. یکی از گمانههای بسیار نیرومند در مورد حکمتیار، همکاری گسترده او با افراطیون داعش در افغانستان است.
با این حال، واگذاری اینهمه امکانات و واریزی اینهمه امتیازات به جیب کسی مثل حکمتیار، چه عوارض و عواقبی جز توسعه تفکر تفرقهمحور افراطی، و تغذیه محورهای گسست و تقویت گسلهای تنشزای اجتماعی خواهد داشت؟
آیا رییسجمهور غنی نمیداند خاستگاه فکری و سیاسی حکمتیار کجاست، و او چگونه میاندیشد و بدتر از آن، چه کارنامه خونین و ننگینی دارد؟ پس نباید مسؤولیت این ویژهخواری و سرباری را صرفا به دوش گلبدین انداخت، بلکه بیشتر و پیشتر از او باید از غنی پرسید که با چه مجوز و بر چه مبنایی، خوان یغمای بیتالمال را با این گستردگی برای حکمتیار پهن کرده است؟
سرآیند و برآیند این بذل و بخششها ـ که عموما معطوف به تقویت فاشیزم قومی است ـ چیزی جز پرورش نسلی برتریجوی و زیادهخواه سیاسی از مجرای تحصیل و تغذیه مثلا علمی نخواهد بود. این برآیند با توجه به رویکردهای افراطی حکمتیار در حوزه گرایشهای قبیلهای و نیز نوع قرائت خشک و افراطی او از دین، به راحتی قابل پیشبینی است، و اینگونه نیست که رییسجمهور غنی از آن بیخبر باشد. اما حاتمبخشی آگاهانه آقای غنی به حکمتیار، او را نیز در قشر و قماش رهبر حزب اسلامی قرار میدهد و متهم به داعشپروری قومی میسازد.
بنابراین، اینکه آقای غنی با اعطای اینهمه امتیاز و موهبت به حکمتیار در پی تقویت و بازسازی زیرساختهای علمی و اکادمیک کشور است، و بنا دارد از این مجرا سهمی در پرورش استعدادهای نخبه علمی احراز کند، عمیقا مورد پرسش قرار میگیرد؛ زیرا اولا غیر از حکمتیار کسان دیگری هم هستند که به عنوان رهبر حزبی و جهادی، در این کشور حضور و فعالیت دارند اما مشمول این بذل و بخششها نمیشوند، و ثانیا حزب اسلامی به دلیل مشارکت در جنگهای جنایتبار داخلی و جنایات سازمانیافته تروریستی، باورهای غلیظ تباری و تمایل عمیق به انحصار قدرت، با برخورداری از مراکز آموزشی و رهایشی در آیندهای نه چندان دور، به یکی از مهمترین محورهای تشدید تنشهای سیاسی و چندگانگی اجتماعی تبدیل خواهد شد و به تنهایی کاری خواهد کرد که نیاز قدرتهای منطقهای و جهانی به داعش و طالبان را مرتفع خواهد ساخت.
در چنین شرایطی، مسؤولیت نمایندگان مجلس، احزاب و فعالان سیاسی و نخبگان و آگاهان اجتماعی است که حکومت را تحت فشار قرار دهند و از وقوع فجایع بعدی به وسیله نیروهای آموزشدیده و اسکان دادهشده در دانشگاهها و شهرکهای حزب بدنام حکمتیار جلوگیری کنند.