ما و پاکستان؛ التجای گوسفند زخمی به گرگ درنده!

به رغم رویکرد یکجانبه حکومت وحدت ملی به پاکستان در آغازین روزهای تشکیل این حکومت، افغانستان در هفده سال گذشته، تیره‌ترین روابط خود را با پاکستان اکنون تجربه می‌کند. اگرچه روابط دیپلماتیک افغانستان و پاکستان، همواره با تنش و تخاصم همراه بوده و کمتر اتفاق افتاده که کابل ـ اسلام‌آباد برای مدتی طولانی همانند دو همسایه دوست و همکار، در کنار یکدیگر قرار داشته و همکاری‌های گسترده مبتنی بر حسن همجواری و اعتماد متقابل داشته باشند.blank

این روابط اما مخصوصا پس از حمله اخیر کابل که در آن دست‌کم ۱۰۳ نفر کشته و ۲۳۵ نفر زخمی شدند، وارد پرتنش‌ترین دوران خود شده است. دست‌کم این تنش‌آلودگی در عصر حکومت وحدت ملی بی‌سابقه است. پس از این حمله خونین بود که کابل مستقیمان اسلام‌آباد را مسوول آن دانسته و برای بازگویی همین جنایت به مقامات پاکستان بود که چهارشنبه هفته گذشته (۱۱ دلو) معصوم استانکزی، رییس امنیت ملی و ویس‌احمد برمک، وزیر امور داخله در سفری ناگهانی به پاکستان رفتند و اسناد دال بر دست داشتن اسلام‌آباد در حمله خونین هفتم دلو را به نخست‌وزیر، وزیر امور داخله و رییس سازمان اطلاعات نظامی پاکستان (آی اس آی) تحویل دادند.

دستاورد این سفر، غیر از تأکید بر همکاری مشترک و متقابل پاکستان و افغانستان در امر مبارزه با تروریزم، که بسیار کهنه و کلیشه‌ای و فاقد کاربرد عملیاتی است، «اعتراف اسلام‌آباد به فعالیت هراس‌افکنان در خاک پاکستان» بود. اما آیا اعتراف پاکستان به فعالیت تروریست‌های طالبان در خاک این کشور، می‌تواند چیزی فراتر از شعارهای آبدار حکومت این کشور مبنی بر همکاری جدی مشترک با افغانستان در نابودی دهشت‌افکنی و استقرار صلح و ثبات در کشور باشد؟ مطمئنا نه!

زیرا این اعتراف، ناشی از ناتوانی پاکستان در کتمان حقیقتی به عریانی و آشکارگی حضور هراس‌افکنان در خاک این کشور است، وگرنه وقاحت پاکستان در انکار و استنکاف، تا آنجاست که هیچ مرز و محدودیتی برنمی‌تابد و تا جایی که ممکن است خود را از هر شائبه‌ای که دستگاه حکومتی آن را در معرض اتهام همکاری و همدستی با طالبان یا هر شبکه تروریستی دیگر قرار دهد، تبرئه می‌کند.

اعتراف اسلام‌آباد به حضور جریان‌های تروریستی در پاکستان، زمانی برای کابل یک دستاورد دیپلماتیک و فراتر از آن امنیتی ـ عملیاتی است که قدرت دستگاه دیپلماسی خود را در حد زیر فشار قرار دادن اسلام‌آباد در نهادها و مجامع و مراکز بین‌المللی ارتقا داده باشد. این اتفاق اما در دستگاه دیپلماسی ما چنین اتفاقی نیفتاده و کابل توانایی بهره‌برداری بهینه و سودمند از این فرصت طلایی برای دفاع از امنیت و منافع خود در قبال پاکستان و با استناد به اعتراف مقامات آن کشور را ندارد. چه، اگر چنین توانایی دیپلماتیکی در سکانداران دیپلماسی کشور ما وجود داشت، افغانستان برای دفاع از امنیت و منافع ملی و تمامیت ارضی خود نیازمند اعتراف پاکستانی‌ها به فعالیت شورشگران تروریست در کشور خود نبود، و بسیار زودتر از این، با تکیه بر توانایی دیپلماتیک خود و با مراجعه به سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی، کار را به جایی می‌رساند که اتفاق هفتم دلو روی نمی‌داد.

در ادامه همان سفر دادخواهانه وزیر امور داخله و رییس امنیت ملی به اسلام‌آباد بود که چهار روز پس از آن، هیئت پاکستانی وارد کابل شد. به گفته وزارت امور خارجه پاکستان هدف این سفر، بهبود روابط با افغانستان است.

اما بهبود روابط پاکستان با افغانستان، وابسته به اراده پاکستانی‌هاست؛ زیرا کابل در وضعیتی نیست که با بدرفتاری غیردیپلماتیک، میانه خود با اسلام‌آباد را بر هم بزند. برای افغانستان هیچ چیز مهم‌تر از داشتن روابط حسنه مبتنی بر حسن همجواری با پاکستان برای در امان ماندن از شر این همسایه شریر نیست، اما این پاکستان است که افغانستان را قربانی رویکردهای تروریستی خود کرده است.blank

تهمینه جنجوا، معاون وزارت امور خارجه پاکستان نیز در نخستین سخنرانی خود در کابل گفت که به جای مقصر دانستن یکدیگر، دو طرف باید همکاری‌های عینی داشته باشند. این سخن در ظاهر، بسیار زیبا و آرمانی است، اما وقتی در میدان عمل، نشانی از آن یافت نمی‌شود، تنها در حد یک حرف زیبا مورد پوشش رسانه‌ای قرار می‌گیرد و در فاصله بسیار زود زمانی، از یادها می‌رود.

بعید به نظر می‌رسد آنچه در دالان‌های قدرت و پشت درهای بسته میان هیئت پاکستانی و مقامات افغانستانی رد و بدل می‌شود، چیزی فراتر از همین حرف خوش‌تراش خانم جنجوا باشد. پاکستان در خرید زمان و بازی با احساسات، دست باز و بالایی دارد.

مطالب مرتبط