نشست ترکیه: گفتگوی هیچ‌کس با هیچ‌کس!

دو روز است که رسانه‌ها در بوق و کرنا کرده اند که نشست «غیررسمی» نمایندگان حکومت افغانستان و طالبان در ترکیه در حال برگزاری است.blank

اما هم حکومت وحدت ملی، و هم ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان شاخه ملا هبت الله، حضور نمایندگان خود در این نشست را تکذیب کرده اند. شورای عالی صلح افغانستان هم گفته که احتمالا بیشتر افرادی که در مذاکره‌ «غیررسمی» ترکیه شرکت کرده‌اند، طالبان وابسته به شاخه‌ ملا رسول هستند. اما مولوی عبدالمنان نیازی، سخنگوی طالبان شاخه ملا رسول نیز حضور نمایندگان این شاخه از طالبان را در نشست ترکیه رد کرده است.

پرسش این است که در نشست ترکیه چه جادویی جریان دارد که آن را تا این اندازه روی بورس اطلاع‌رسانی رسانه‌ای قرار داده است؟ نشستی که نه نمایندگان حکومت افغانستان، نه نمایندگان طالبان شاخه ملا هبت‌الله به عنوان جریان اصلی گروه طالبان، و نه نمایندگان طالبان شاخه ملارسول منشعب‌شده از بدنه اصلی طالبان، در آن حضور ندارند، چگونه نشستی است؟

حقیقت این است که عطش مردم افغانستان نسبت صلح و امنیت، و خستگی وصف‌ناپذیرشان از چند دهه خشونت و خون‌ریزی، کار را به جایی رسانده که هر خبر خوشایند روایت‌گر صلح و سازش، برق امید را در چشمان آنان شعله‌ور می‌سازد و رسانه‌ها هم به مثابه بخشی از مردم و بازتاب‌دهنده آمال و آرزوهای آنان، اقدام به فربه‌سازی آن می‌‌کنند.

مذاکرات صلح در زمان حکومت حامد کرزی، در چارچوب دیپلماسی التماس دولت افغانستان کلید خورد و هر بار هم پاسخی خونین و خشم‌آلود از طالبان دریافت کرد.

مشی صلح‌خواهی حکومت حامد کرزی در روزگار بر سر کار آمدن اشرف غنی و تشکیل حکومت وحدت ملی نیز با تب و تاب و همهمه و هیاهوی بسیار ادامه یافت. حکومت کابل نقطه تمرکز خود در امر صلح، پاکستان را قرار داد و امتیازات فراوانی نیز به اسلام‌آباد پیشکش کرد، اما در نهایت سرخورده و مأیوس بر سر جای خود نشست.

تردیدی نیست که صلح، بخشی محوری و اساسی از دیپلماسی در دنیای امروز است؛ دنیایی که در آن زورگویی جای چندانی ندارد و قدرتمندترین دولت‌ها نیز نمی‌توانند با تکیه بر قوه قهریه و نیروی نظامی صرف، منافع خود را تأمین و تضمین کنند. عصر ما عصر دیپلماسی و دیالوگ دیپلماتیک در چارچوب عرف بین‌الملل و موازین مورد قبول جهانی برای رسیدن به مطالبات و منافع کلان و کلی است. به همین جهت است که امروزه مذاکرات صلح در قالب راهبردی عملیاتی و قابل اجرا در سطوح مختلف و به مثابه قدرت نرم دولت‌ها طراحی و تدوین می‌شود و صد البته که مبتنی بر پشتوانه‌های نیرومند قدرت سخت نظامی و اقتدار مردمی است.

این اتفاق اما در افغانستان نه افتاده و نه خواهد افتاد؛ زیرا آن پشتوانه پیش‌گفته در سازوکار سیاسی و نظامی دولت‌ها وجود ندارد. بنابراین رویکرد صلح‌جویانه دولت در اینجا ناشی از ناتوانی دستگاه قدرت در مهار شورش‌ها و ناامنی‌هاست. این واقعیت تا آن اندازه آشکار است که در نزدیک به یک دهه گذشته که حکومت بر طبل مذاکرات صلح با طالبان کوفته است، تنها یک بار موفق به دیدار رو در رو با نمایندگان طالبان در نشست «مری» در اسلام‌آباد پاکستان شود؛ اتفاقی که برآیند و برون‌داد مطلوبی نداشت و با اعلان مرگ ملا عمر، رهبر طالبان، به بن‌بست رسید. به دنبال آن نشست‌های چهارجانبه بین افغانستان، امریکا، چین و پاکستان، و نیز نشست کابل و به دنبال آن نشست چهارجانبه امریکا، چین، افغانستان و پاکستان در مسقط به دلیل غیبت طالبان، به نتیجه‌ای نرسید. معنای این واقعیت آن است که طالبان خود را در موضع برتر می‌بیند و به دست یافتن به اهداف خود از مجرای نبرد مسلحانه با دولت، امید بسته است.

در این میان تنها برنامه‌ای که با موفقیت انجام شده، اما هیچ دستاوردی برای ثبات و امنیت افغانستان نداشته، امضای توافقنامه صلح میان حکومت و حکمتیار بوده است؛ چیزی که بیش از آن که مدیون و محصول تلاش و تقلای صلح‌طلبی حکومت باشد، نتیجه تمایل حکمتیار برای پیوستن به حکومت و البته برای اهداف خاص سیاسی و قومی او بوده است.

بنا بر آنچه گفته شد، نشست ترکیه از آن جهت که بدون حضور نمایندگان حکومت افغانستان، طالبان شاخه ملا هبت الله و طالبان شاخه ملا رسول برگزار شده است، گفتگوی هیچ‌کس با هیچ‌کس است و راهی به ده صلح نخواهد برد.

مطالب مرتبط