ایران؛ انقلاب علیه انقلاب!
آشوب و التهاب تقریبا سراسر ایران را فرا گرفته است. جرقه این آشوبها در پنجشنبه گذشته (۷ جدی) در مشهد زده شد، هنگامی که عدهای در اعتراض به وضعیت نابهسامان اقتصادی تجمع کردند و علیه دولت و حسن روحانی، رییسجمهور شعار دادند. اما شعارها به مخالفت با دولت محدود نماند و شعارهایی مثل «مرگ بر دیکتاتور»، «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» و «اسلام رو پله کردین، مردم رو ذله کردین» هم سر داده شد.
با توسعه اعتراضات در بسیاری از شهرهای ایران، شعارهای معترضان نیز توسعه یافت و از خطوط قرمز جمهوری اسلامی عدول کرد؛ به گونهای که در قم، معترضان شعار «رضا شاه روحت شاد» سر دادند، و در پارهای موارد نیز تصاویر مقامات جمهوری اسلامی از جمله آیت الله خامنهای، رهبر ایران، از دیوار برخی ادارات پایین آورده و پاره شد! گسترش سریع اعتراضات مردمی علیه دولت و نظام جمهوری اسلامی، بارزترین نشانه گستردگی نارضایتی مردم از این نظام است.
نظامی که با شعار عدالت به وجود آمد، اکنون دستاورد مورد قبولی برای مردم ایران در زمینه اجرای عدالت ندارد. همچنین طرح شعارهای غلیظ سیاسی توسط مردم معترض، نشان از آن دارد که آنچه این روزها در ایران میگذرد، ماهیت صرفا اقتصادی نداشته و ناظر به نارضایتیهای مردم از محدودیتهای سیاسی ـ اجتماعی نیز هست. به نظر میرسد زخم چرکین نارضایتیهای انباشته و سرکوبشده در ۴۰ سال گذشته، اکنون به گونه باورناپذیری سر باز کرده و سران جمهوری اسلامی را در برابر آزمونی سخت و تاریخی گذاشته است. در چهل سالی که از عمر جمهوری اسلامی میگذرد، مردم ایران دشواریهای سیاسی ـ اجتماعی زیادی را تجربه کردند. آنچه در این مدت در ایران اتفاق افتاد، تمرکز بر توسعه قلمرو منافع سیاسی جمهوری اسلامی در منطقه و بیتوجهی نسبت به نیازها و مطالبات مدنی و اقتصادی داخل ایران بود. جمهوری اسلامی با حضور در جبهه فلسطین، لبنان، عراق، سوریه و افغانستان، تاوانهای سنگین و سرسامآور اقتصادی و سیاسی بر مردم خود تحمیل کرد. حضور نیابتی در این جبههها ممکن است به امنیت سیاسی ایران کمک کرده باشد، اما به همان میزان، در کار معیشت و اقتصاد مردم ایران گره انداخته است. برای مردم هم امنیت و هم معیشت، هر دو، مهم است.
آزادیهای فردی و اجتماعی و سیاسی مدنی هم که در عصر حاضر چیزی نیست که از سبد مطالبات شهروندی مردم برداشته شود و آن بر تنگناهای سیاسی و محدودیتهای اجتماعی خود چشم فرو بندند. اگرچه برای عامه مردم، مطالبات معیشتی اولویت نخست را دارد و آنان در صورت فراهم بودن نیازمندیهای معیشتی شان، بدون آزادیهای اجتماعی هم میتوانند سر کنند، اما این فرصتها برای آگاهان و نخبگان تحصیلکرده و روشنفکر، واجبتر از نان شب است. جمهوری اسلامی اما هم در حوزه معیشت عمومی و هم در حوزه آزادی سیاسی، کارنامه درخشان و قابل قبولی نداشته است. در چنین شرایطی پرواضح است که مطالبات معیشتی مردم، پوششی برای مطالبات سیاسی و مدنی طبقه تحصیلکرده نیز قرار میگیرد.
بنابراین آنچه اکنون در ایران میگذرد، آمیزهای از مطالبات سیاسی و اقتصادی است. در این بین، دشمنان بیرونی و شناختهشده ایران نیز به تماشای ماجرا بسنده نکرده و تا جایی که ممکن است با حمایت از اعتراضات مردمی، تنور اغتشاشات در جمهوری اسلامی را شعلهور نگاه میدارند. اما پرسش این است که آیا اعتراض گسترده مردمی به ستمهای سیاسی و اقتصادی نظام ایران بر مردم این کشور، راه جایی خواهد برد یا نه؟ در این که مطالبات ایرانیان برحق و مبتنی بر حقوق تضییعشده شهروندی در دستگاه آلوده به فساد سیستماتیک جمهوری اسلامی است، تردیدی وجود ندارد، اما به نظر میرسد این اعتراضات با حمایت متحدان منطقهای ایران، سرکوب خواهد شد.
تا کنون نیز برای پراکنده ساختن معترضان برخوردهایی صورت گرفته، اما در صورت تشدید اعتراضات، توسل به اهرمهای سرکوب نیز شدیدتر خواهد شد. در غیر این صورت، با توجه به پیچیدگی و شکنندگی اوضاع در منطقه، جمهوری اسلامی با فروپاشی قطعی مواجه خواهد شد. این اعتراضات به هراندازه که فراگیر شود، فراگیرتر از اغتشاشات سال ۱۳۸۸ ایران نخواهد شد. بخش عمده ایرانیان تجربه ناامنی و بیثباتی در کشورهای پسابهار عربی را بعینه میبینند و میدانند که در صورت فروپاشی نظام، ایران به دلیل وجود دشمنان و بدخواهان منطقهای و فرامنطقهای خود، با سرعت بیشتری به سمت بحرانهای مهارناپذیر سیاسی و امنیتی پیش خواهد رفت.
فزون بر این نهادهای نیرومندی مثل سپاه پاسداران نیز با دقت اوضاع را رصد میکنند و در صورت به صدا درآمدن زنگهای خطر فروپاشی، مردم را به هر شکل ممکن، سر جای خود خواهند نشاند. اما با همه اینها این اعتراضات، زنگ هشداری است برای آینده جمهوری اسلامی. اگر حاکمان کنونی ایران بر سر عقل نیایند و همچنان نیازهای مشروع مدنی و معیشتی مردم را نادیده بگیرند، با خشم شدیدتر و مهارناپذیرتری مواجه خواهند شد.