از دانکرک نولان تا دانکرک ما

۴۰۰ هزار سرباز انگلیسی و فرانسوی بخاطر حمله غافلگیرانه نیروهای آلمانی از پشت خطوط ماژینو در دانکرک (ساحل شمال فرانسه) گیر افتاده‌اند و زیر بمباران و حمله نازی ها راهی نیست جز آنکه قایق‌های تفریحی داوطلبان مردمی این لشگر درهم‌ریخته و شکست‌خورده را به سواحل بریتانیا برگرداند. این خلاصه فیلم دانکرک کریستوفر نولان است.

blank

«دانکرک» را دیدم. منتقدان، می‌گویند نولان در این فیلم «خراب» کرده، پایینتر از حد انتظار ظاهر شده، فیلم درهم و برهم است، صامت است، مشوش است و هرچقدر فیتیله روشنفکری و‌نشانه‌شناسی را بالا بدهی باز هم افاقه نمی‌کند…
من اما هیچگاه عادت نداشته‌ام فیلمی را از دید منتقدان ببینم، فیلم را از دریچه چشم خودم و دنیایی که می‌‌بینم و مختصات جغرافیایی که در آن قرار گرفته‌ام، می‌بینم.

دانکرک فیلمی در ستایش «امید» است. غربِ امروز شاید برای فیلم دانکرک کلاهی بالا نیاندازد منِ ایرانی اما برایش هورا می‌کشم، زیرا:

۱- در دانکرک، حماسه و شکوه با روایت یک پیروزی نیست، بلکه حماسه از دل شکست ساخته می‌شود اما مگر می‌شود از شکست حماسه ساخت؟ در فیلم می‌بینیم‌ که سربازانی که برای فتح رفته بودند به شکل خفت‌باری شکست خورده‌اند و به جای آنکه امیدی که مردم به آنها بسته بودند به پیروزی تبدیل شود، ماجرا معکوس شده، شکست آنها بریتانیا را در معرض سقوط و شکست قرار داده است و حالا مردم عادی هستند که باید جان‌شان را برای آنها به خطر بیندازند. نولان در دانکرک به ما یادآوری می‌کند که غلبه بر « ناامیدی»٬ «تحقیر » و « انکار امید» حماسه‌ای به مراتب باشکوه‌تر از پیروزی و تحقق آرزوهاست.

۲- سربازان با شرمساری تمام در حال بازگشت به وطن هستند و نگران اینکه «مردم به صورت‌شان تف بیاندازند»٬ مردم اما از آنها مثل یک قهرمان استقبال می‌کنند. مردم به اشتباه و شکست آنها واقفند اما می‌دانند که پاپس کشیدن، پشیمانی، ابراز ندامت، تحقیر یا ملامت کسانی که ملتی به آنها امید بسته است، جز تباهی اندک توان باقی‌مانده و تسلیم مطلق نتیجه‌ای نخواهد داشت.
در سکانسی از فیلم پیرمردی که میان سربازان خسته و شکست‌خورده، غذا پخش می‌کند، در تمام مدت چشم‌اش را برزمین دوخته است و به صورت سربازان نگاه نمی‌کند تا آنان احساس شرمندگی نکنند. پیرمرد به سربازان می‌گوید که به آنها افتخار می‌کند. سربازی می‌گوید: ما کاری نکردیم و فقط زنده ماندیم٬ پیرمرد می‌گوید: همین هم خوب است.
نولان با این صحنه‌ها، یادآوری می‌کند که درس‌های شکست به مراتب راهگشاتر از پیروزی است. در نرسیدن‌ها و نشدن‌هاست که عیار و ارزش ملت‌ها نمایان می‌شود و گذر از آزمون این مرحله است که تضمین‌کننده آینده‌ای است که برآمده از تجربه‌های این ناکامی است. دانکرک یاد ما می‌اندازد ملت‌هایی پیروزند که رقابت را با تمام فراز و فرود آن و تا پایان ادامه دهند نه ترسوهایی که تصورشان از آینده، پیروزهای آسان و سهل‌الوصول است و کوچکترین خللی آنها را به توقف و خودزنی وا‌می‌دارد.

۳- در دانکرک، فرد، قهرمان نیست، فیلم روایت فرد نیست. همه جا سخن از جمع است. حماسه استقامت ۴۰۰ هزار نفر شکست‌خورده، حماسه دوراندیشی یک ملت برای کمک به سربازان مهزوم و احیای مجدد امید.
در دانکرک، نبرد، عرصه میدان‌داری خواصی چون چرچیل نیست و اگر اشاره‌ای هم می‌شود، محدود است زیرا اینجا همه قهرمانند، همه مسئولند در شکست و در پیروزی و فیلم هم روایت این‌همه است.

۴- دانکرک، فیلم جنگی توپ و گلوله و هیجان و بار دراماتیک و…. نیست. نولان جنگ را آزمون سلاح‌ها نمی‌داند، محک سنجش تدبیر آدمیانی می‌بیند که بر دوراهی عقل و احساس، امید و ناامیدی و کم تحملی و صبوری باید تصمیم سخت خود را بگیرند.

blank

دانکرک فیلم خوب و زیبایی است. دانکرک نگاه ما را به چالش‌های بزرگ فردی و اجتماعی‌مان تغییر می‌دهد و آزمون بزرگ فرد و جامعه را در آرمانی که در نظر دارد، در نسبت با شکست و ناکامی و ناامیدی می‌سنجد نه در شعاع در دسترس پیروزی. دانکرک فیلمی است که ما ایرانی‌ها باید ببینیم.
شاید با دیدن آن نیمه دوم مسابقات فوتبالی که تیم ما باخته است‌با تحقیر طرف خودی از سوی تماشاگران همراه نباشد، شاید در پی هر شکستی به جای اندیشه تحقیر و لگدکوب کردن اراده‌ها به دوباره برخاستن، احیای امید به آنانی پرداختیم که نتوانستند امید مان را تحقق کنند.

شاید یاد گرفتیم به جای تمرین هلهله بعد از پیروزی، صبوری و استقامت و امیدواری بعد از شکست را بیاموزیم.

شاید یاد گرفتیم هر کاری را در میانه و با مشاهده لغزش‌ها و کاستی‌ها رها نکنیم و به این حقیقت برسیم که حاملان امید یک ملت هرچند ناکام و‌شکست‌خورده حاصل خون‌دل خوردن و سرمه سودن‌هایند و راه نجات، تحقیر یا دست شستن از آنها نیست بلکه نقد، احیای امید واستمرار برای دوباره ایستادن است‌.

مطالب مرتبط