کرزی در مقابل ترامپ!

حامد کرزی، رییس‌جمهور پیشین کشورمان، در گفتگویی با بی‌بی‌سی، امریکا را به حمایت از داعش متهم کرده و خواستاربرگزاری لویه جرگه سنتی برای تحلیل و بررسی استراتژی جدید امریکا برای افغانستان شده است.blank

آقای کرزی در این گفتگو گفته است که از طریق لویه جرگه سنتی به همسایه‌های افغانستان اطمینان داده شود که از خاک کشور در جهت منافع امریکا و دیگران استفاده نخواهد شد.

او مدعی شده که کشورهای منطقه و همچنین خودش، به این نتیجه رسیده‌اند که امریکا «بانی افراطی‌گری در منطقه است و از افراطیت مثل داعش برای تضعیف منطقه استفاده می‌کند.»

رییس‌جمهوری پیشین افغانستان تأکید کرده که امریکا می‌تواند از راه‌های سیاسی، اقتصادی و ایجاد تفاهم منطقه‌ای که در آن روسیه، چین و ایران نقش داشته باشند، مسأله افغانستان را حل و فصل کند.

گفته‌های آقای کرزی از هر جهت قابل تأمل است، اما نه از این جهت که او از اواخر ریاست‌جمهوری‌اش تا کنون ساز مخالفت با امریکا را نواخته است، بلکه از این جهت که او به عنوان کسی که نزدیک به یک و نیم دهه رییس‌جمهور کشور و از نزدیک با امریکایی‌ها در تماس بوده است، از بسیاری از اسرار پشت پرده آگاه است و آنچه می‌گوید مقرون به واقع تواند بود.

با وجود این، پرسش این است که اولا لویه‌جرگه از چه ظرفیتی برای بررسی استراتژی امریکا برخوردار است، و ثانیا آیا استراتژی امریکا متضمن تهدید همسایه‌های افغانستان هست یا نه؟

بخش نخست پرسش مطمئنا با پاسخ منفی مواجه است؛ چرا که لویه‌جرگه سنتی، بر پایه ترکیب و ساختار قبیله‌ای ـ عنعنه‌ای‌اش، فاقد معیارهای علمی برای واکاوی ابعاد و پیامدهای این استراتژی و بررسی کارشناسانه آن در فضایی قابل قبول برای ناظران و تحلیل‌گران اوضاع سیاسی افغانستان است.

در این میان، آنچه مایه تأمل می‌نماید، پاسخ بخش دوم پرسش فوق است. در استراتژی تازه امریکا برای افغانستان و جنوب آسیا هیچ نکته پرسش‌برانگیزی مبنی بر استفاده از خاک افغانستان به عنوان اقدامی تهدیدآمیز برای منافع همسایگان افغانستان دیده نمی‌شود. اما تأمل در مفاد و مواد این استراتژی، از جمله خودداری از تعیین جدول زمانی خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، و در کنار آن، باز بودن دست سکان‌داران قدرت سیاسی و نظامی ایالات متحده برای اعزام نیروهای تازه‌نفس یا کاهش شمار نیروهای مستقر امریکایی در افغانستان، مایه نگرانی نسبت به نوع عملکرد این نیروها در افغانستان شده است. احتمالا نگرانی آقای کرزی در خصوص استفاده از خاک افغانستان علیه منافع و امنیت کشورهای همسایه، از همین جا ریشه گرفته است.

حقیقت این است که حضور نیروهای خارجی در کشور مقصد افغانستان یا هر کشوری دیگر، باید شفاف و مبتنی بر اصول و موازین شناخته‌شده بین‌المللی و متناسب با ایجابات منافع ملی آن کشور باشد. به واقع این میزان نیاز کشورهای بحرانی جنگ‌زده شبیه افغانستان، به نیروی خارجی است که از مجرای دیپلماسی فعال و در چارچوب منافع ملی باید تبیین و تعیین شود. چنین چیزی، هم مایه بهبود اوضاع امنیتی در این‌گونه کشورها می‌شود، و هم به رفع نگرانی همسایگان یا ناظران داخلی نسبت به چگونگی حضور این نیروها در کشور، کمک می‌رساند. در غیر آن، شرایط به سمت پرسش‌گری و بی‌اعتمادی پیش می‌رود، و نتایج احتمالی منفی‌اش نیز بیش از دیگران، متوجه کشوری می‌شود که این نیروها در آن مستقرند.

به نظر می‌رسد آنچه این نگرانی آقای کرزی را مُوجّه و تا حد زیادی باورپذیر می‌سازد، ادعای او در مورد «دست داشتن امریکا در ایجاد داعش و استفاده از آن برای تضعیف منطقه» است. این اتهام آقای کرزی، که با عنایت به کارنامه مشکوک ایالات متحده در امر مبارزه با تروریزم، نزدیک به حقیقت می‌نماید، محور و مبنای تمامی ادعاهایی است که او در گفتگو با بی‌بی‌سی مطرح کرده است.

تردیدی وجود ندارد که بخش عمده بحران افغانستان از طریق مشارکت قدرت‌های منطقه‌ای قابل حل است، اما امریکا به عنوان فرمان‌روای بلامنازع سیاست و امنیت افغانستان، از اعطای هر گونه نقشی به آنان در جهت حل این بحران، خودداری می‌کند. پرسش این است که آیا امریکا از اساس، به دنبال حل بحران افغانستان نیست، یا از دادن امتیاز نقش‌آفرینی به قدرت‌های منطقه‌ای هراس دارد؟

مطالب مرتبط