محدودیت‌های مهاجرین افغان در ایران

مجموعه «محدودیت‌های مهاجرین افغان در ایران»، به مواردی دست و پاگیر پرداخته که مهاجرین افغانستانی در ایران با آن‌ها روبرو اند. در این مجموعه که به مناسبت «عید غدیر» یا «عید احیای عدالت» منتشر خواهد شد، به ۱۸ مورد از این موانع و محرومیت‌ها اشاره شده که طبق آن، یک مهاجر افغان در ایران، مثل یک ایرانی زندگی نمی‌کند. البته هدف از انتشار این مجموعه، خلاف خواسته یک مقام ایرانی دلسوز برای کشورش نیست. کدام مقام ایرانی دلسوز است که دوست داشته باشد صدها هزار مهاجر افغان از خدمات ارائه شده کشورش به مهاجرین، راضی نباشد. آن عده از مسئولان ایرانی دلسوز به کشور شان را که من می‌شناسم، همواره کوشیده اند تا حقوق مسلّم مهاجرین افغان در ایران به آن‌ها داده شود تا ضمن احترام به کرامت انسانی هم‌نوعان خود، blankتکلیف شرعی و وجدانی خود را نیز ادا کرده باشند. البته در این وسط، همیشه دست‌های مغرضی نیز وجود داشته که تلاش کرده مهاجرین از حقوق شان در ایران محروم باشند تا عامل عقده و نارضایتی آنان از ایران فراهم گردد. در حال حاضر برخی انتقادات از جمهوری اسلامی ایران در خصوص اجحاف حق مهاجرین افغان، کاملاً بجا و منطقی است اما بخش دیگر آن ناشی از عقده‌هایی است که عامل آن رفتارهای مغرضانه برخی از مسئولان ایرانی در قبال مهاجرین بوده است.

البته قبل از ورود به بحث اصلی، این نکته را یادآوری کنم که دنیا و پیرامون مان را نباید سیاه و سفید ببینیم. بدون شک حقوق انسانی و اسلامی مهاجرین افغان در ایران به صورت کامل رعایت نشده اما این بدین معنا نیست که از میزبانی و خدمات جمهوری اسلامی ایران به مهاجرین چشم‌پوشی کنیم. از حق نگذریم که در حال حاضر کدام کشور اروپایی حاضر است از نزدیک به ۲ میلیون مهاجر افغان میزبانی و پذیرایی کند؟

به هر حال، در اولین قسمت از «محدودیت‌های مهاجرین افغان در ایران»، به یک خواسته مهم مهاجرین که اکنون به یک نیاز زندگی تبدیل شده اما مهاجرین در ایران از آن محروم اند، اشاره می‌کنم. من در این مجموعه به صورت معکوس از محرومیت یا به صورت صحیح‌تر از نیاز هجدهم مهاجرین افغان در ایران، شروع می‌کنم و به تدریج به نیاز اول مهاجرین می‌رسم. البته به شرط آن که در برابر انتشار این مجموعه موانعی ایجاد نشود.

نیاز مورد بحث در این قسمت، محرومیت مهاجرین افغان از حق رانندگی است. در حال حاضر چندین گروه از مهاجرین در ایران زندگی می‌کنند. بخشی از این مهاجرین فاقد مدرک هستند که پرداختن به این موضوع، از بحث ما خارج است. عده‌ای دیگر در هفت سال گذشته، به تدریج مدارک اقامتی خود را به پاسپورت یا گذرنامه تبدیل کرده اند که این دسته، برای گرفتن گواهینامه رانندگی یا همان لیسانس و جوازسیر مشکلی ندارند اما برای به دست آوردن آن باید سالانه «هفت خان رستم» را طی کنند. تعداد دیگری از مهاجرین تحت پوشش «جامعه المصطفی» هستند. این‌ها طلبه اند و دارای پاسپورت می‌باشند. این گروه نیز برای گرفتن گواهینامه مشکلی ندارند اما موانع زیادی را برای به دست آوردن آن باید پشت سر بگذارند. دانشجویان افغان دانشگاه‌های ایران نیز دارای پاسپورت هستند و می‌توانند گواهینامه بگیرند. البته همانطور که اشاره شد، موانع زیادی برای اخذ گواهینامه توسط دارندگان پاسپورت وجود دارد که متأهل بودن، یکی از شرط‌های آن است و یا این که از زوج متأهل، فقط یک نفرشان مجاز به داشتن گواهینامه است.

عده‌ای دیگر که تعداد آنان زیاد نیست مثل پزشکان و…، کارمندان افغان ادارات دولتی ایران محسوب می‌شوند. بخشی از آنان در گذشته دفترچه پناهندگی داشتند ولی در حال حاضر بیشتر آنان که شامل کارمندان صدای و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز می‌شوند، دارای گذرنامه هستند. این دسته نیز برای گرفتن گواهینامه رانندگی مشکل ندارند اما سالانه باید برای تمدید آن، چند قلّه را فتح کنند.

بحث اصلی ما محرومیت آن عده از مهاجرین افغان در ایران است که واقعاً مهاجر اند. این عده که گروه اصلی مهاجرین افغان در ایران را تشکیل می‌دهند، از دو دهه تا چهار دهه سابقه حضور در ایران، دارند. این افراد که تعداد شان به حدود ۸۰۰ هزار نفر می‌رسد، توسط سازمان ملل به عنوان مهاجر شناخته شده و در وزارت کشور ایران نیز به عنوان مهاجر رسمی و قانونی ثبت گردیده اند. این گروه دارای مدارک اقامتی در ظاهر معتبرند که کارت‌های آنان سالانه در چارچوب «طرح آمایش» تمدید می‌شود. اکنون تاریخ کارت‌های آمایش یازدهم به پایان رسیده و قرار است تا مدت دیگر، آمایش ۱۲ شروع شود. البته در بین این گروه نیز تعداد معدودی دارای کارت‌های ویژه تحت عنوان «هویت» هستند که رنگ کارت آنان نسبت به کارت‌های سایر مهاجرین فرق می‌کند. مثلاً در آمایش یازدهم، رنگ کارت «هویت»، آبی و رنگ کارت سایر مهاجرین سبز بود. دارندگان کارت‌های هویت، عمدتاً خانواده‌های شهدا و مجاهدین سابق هستند که برخی از نهادهای ایران در سال‌های نخست اجرای طرح آمایش، از آنان حمایت کردند. ناگفته نماند در ادارات دولتی مثل بانک‌ها، هر دو نوع این کارت‌ها، دارای اعتبار یکسانی هستند.blank

طبق قوانین ایران که به صورت آئین‌نامه قابل اجرا است، مهاجرین دارای کارت آمایش، از رانندگی محروم اند. این در حالی است که اکنون داشتن موتر و خودرو، جز نیازهای زندگی در ایران محسوب می‌شود. بنابر این در حال حاضر، بخش عمده مهاجرین افغان در ایران، از یکی از نیازهای زندگی محروم اند. البته این محرومیت سبب نشده که تعدادی از مهاجرین جسور، قوانین را دور نزنند. آنان که تعداد شان زیاد نیست، از بازار آزاد، گواهینامه بین‌المللی با پشتوانه دولت افغانستان تهیه کرده اند که از نگاه دفتر امور اتباع و مهاجرین خارجی و اداره راهنمایی و رانندگی ایران، فاقد اعتبار است. البته مواردی هم پیش آمده است که این گواهینامه‌ها، موقع چک کردن توسط مأموران و سربازان درجه پایین که از قوانین اطلاعی ندارند، مورد تایید قرار گرفته اند. در این میان، تعداد انگشت شماری از مهاجرین دارنده کارت اقامت، موفق به اخذ گواهینامه از اداره راهنمایی و رانندگی شده اند که به نظر نمی‌رسد از مجاری قانونی بوده باشد.

خلاصه کلام این که بخش عمده شهروندان افغان در ایران که به عنوان مهاجرین قانونی شناخته می‌شوند، حق داشتن ماشین و موتر را ندارند. جالب است که بسیاری از این مهاجرین متولد ایران هستند و تعداد زیادی از آنان اکنون دوره میانسالی را طی می‌کنند. مثلاً خانواده‌ای ۳۷ سال پیش از افغانستان به ایران آمده و صاحب فرزند شده اند. فرزند آنان که اکنون ۳۶ ساله است، نیز دارای چندین فرزند نوجوان و جوان است اما متاسفانه همه اعضای این خانواده حق رانندگی ندارند. در واقع، دو نسل از مهاجرین از این حق مسلّم خود در ایران محروم اند زیرا منطقی نیست که وقتی مهاجری در یک کشور به عنوان مهاجر قانونی مورد پذیرش و قبول قرار بگیرد اما از یکی از نیازهای قطعی زندگی که داشتن ماشین باشد، محروم نگهداشته شود.

«قسمت اول»

مطالب مرتبط