میرزااولنگ؛ سوریه افغانستان!

آنچه در میرزااولنگ، از توابع ولسوالی صیاد ولایت سرپل می‌گذرد، فاجعه انسانی در ابعاد وسیع و به مراتب بزرگ‌تر از آن است که در گزارش‌های رسانه‌ای بگنجد.

blank

در میرزااولنگ انسان‌های بی‌دفاع غیرنظامی، در مقابل چشمان باز و بیدار حکومت، جامعه جهانی، نهادهای مدافع حقوق بشر، نیروهای ناتو و سازمان ملل متحد، همانند «گوسفند» سلاخی می‌شوند.

جنایت در میرزااولنگ اگرچه واکنش‌های وسیع ملی و بین‌المللی در پی داشته، اما این واکنش‌ها دردی از مردمی که عزیزان شان را در فجیع‌ترین و غیرانسانی‌ترین جنایت قابل تصور از دست داده‌اند، دوا نمی‌کند و هرگز امکان رهایی صدها انسان گیرمانده در قلمرو تازه تصرف‌شده طالبان را فراهم نمی‌سازد.

رییس‌جمهور غنی ضمن ابراز همدردی با خانواده‌های قربانیان، تاکید کرد: «وعده می‌دهم که فرزندان دلیر ما در نیروهای دفاعی و امنیتی انتقام آنان (قربانیان) را خواهند گرفت».

او روز گذشته (سه‌شنبه ۱۷ اسد) گفت که «دشمنان دین و وطن» در میرزااولنگ نشان دادند که هیچ مرزی را نمی‌شناسند.

کورنلیوس زیمرمن، نماینده غیرنظامی ناتو در افغانستان هم گفت: «من خیلی نگران گزارش‌ها مبنی بر کشتار ده‌ها مرد، زن و کودکان و گروگان گرفتن خانواده‌ها در سرپل هستم.»

اما در میرزااولنگ فاجعه بسیار گسترده‌تر از آن است که با ابراز نگرانی مقامات ناتو و و رجزخوانی رییس‌جمهور مهار شود. در آنجا طالبان حاکم بلامنازع است و دور از چشم دوربین رسانه‌ها و نقش‌آفرینی نهادها و سازمان‌های ملی و جهانی مدافع حقوق بشر، انتقام سخت شکست‌های خود در دو سال گذشته برای تصرف این منطقه دورافتاده از جغرافیای نفوذ حکومت و دورافتاده‌تر از دیدرس مقامات را می‌گیرد. در میرزااولنگ زنان و کودکان و مردان بومی بی‌دفاع، در غیرانسانی‌ترین شکل ممکن، قربانی تجاوز ترک‌تازانه طالبان قرار می‌گیرند و عاملان این جنایت بی‌سابقه، نه پروای خدا را دارند و نه بیم یاوه‌سرایی‌های مقامات ملی و بین‌المللی را.

آقای غنی که هنوز هم نتوانسته از فضای ذهنی و عینی کمپاین انتخابات بیرون بیاید و بعد از سه سال کلیدداری ارگ ریاست‌جمهوری، همچنان بر طبل پوچ و پوسیده شعارهای پوپولیستی انتخاباتی می‌کوبد، در حالی از انتقام‌گیری از طالبان مرگ سخن می‌گوید که مجموع نیروی پولیس‌اش در ولسوالی صیاد سرپل در هنگام تهاجم گسترده طالبان بر میرزاولنگ، فقط ۲۵ نفر بودند.! بدتر این که نه در جریان جنگ و نه پس از تسلط طالبان بر میرزاولنگ، آقای رییس‌جمهور حتا یک نفر نیروی کمکی برای پشتیبانی از «فرزندان دلیر» درگیر با طالبان نفرستاد. این به رغم هشدارهایی است که بارها و بارها مقامات محلی سرپل و نیز نمایندگان این ولایت در مجلس، نسبت به وخامت و شکنندگی اوضاع در این منطقه مهم و استراتژیک داده بودند.

این که طالبان در میرزااولنگ در حال انجام فجیع‌ترین جنایت جنگی ضدانسانی اند، چیزی غریب و غیرمنتظره نیست؛ طالبان ماهیتا تروریست و کودک‌کش و ویرانگر و ددمنش و دودمان‌برانداز اند، اما این که رئیس‌جمهور و آن رئیس دیگر غرق در اقیانوس خیالات شیک و شیطانی خود، کاری جز صدور بیانیه محکومیت و وضع و واردسازی واژگان تازه در ادبیات سیاسی مثل «تغییر ماهیت جنگ» کار دیگری نمی‌کنند و نمی‌توانند یا نمی‌خواهند بکنند، موجب پیچیدگی اوضاع و وخامت شرایط زیستی و سؤال‌برانگیزی نسبت به رخدادهای دهشتناک امنیتی شده است؟

blank

آیا آنچه در میرزااولنگ جریان دارد، نتیجه هم‌دستی و تبانی پنهان ارگ با طالبان نیست؟ در خوش‌بینانه‌ترین حالت آیا جنایت میرزاولنگ، نتیجه نفوذ طالبان در بدنه ساختار سیاسی و به ویژه ارگ ریاست‌جمهوری و مدیریت اوضاع به نفع برگمارندگان خود نیست؟ بدتر از همه، سکوت مقام‌های ارشد امنیتی در قبال قتل عام و نسل‌کشی طالبان در میرزاولنگ، چه توجیهی دارد؟ آیا این سکوت مرگبارتر از کشتار در میرزاولنگ، مبین رضایت مسؤولان ارشد امنیتی، به سرنوشت خونین و مرگ‌آلود حیات و حیثیت ساکنان مظلوم این روستای دورافتاده نیست؟

حقیقت این است که مسؤول درجه اول فاجعه میرزااولنگ، نه طالبان، بلکه ارگ ریاست‌جمهوری، کاخ سپیدار و نهادها و مسؤولان امنیتی کشوراند. این برای آن است که مقتضای وجودی طالبان و شیوه غیرانسانی مبارزات این گروه سفاک و سیاه‌دل، چیزی غیر از آدم‌کشی و سلاخی انسان‌ها و تجاوز به زنان و کودکان نیست، اما سکوت سیاه و سنگین نهادها و مقاماتی که مسؤولیت ابتدایی شان امنیت جان و مال و ناموس شهروندان است، با هیچ معیار اخلاقی و انسانی قابل توجیه نیست. مهم‌تر از این بی‌توجهی اینان به شرایط امنیتی جاری در سرپل و خودداری شان از گسیل نیروهای تازه‌نفس و تقویت عقبه جبهه نبرد با طالبان در این منطقه حساس، به رغم آگاهی شان از جزئی‌ترین اتفاقات میدانی، نشان‌دهنده همسویی درونی شان با اصل قضیه و مؤید بی‌مسؤولیتی آنان در برابر مرگ و زندگی شهروندان است.

ناتوانی مدیریتی رهبران قومی و مدیران ارشد کشور شرایط در کشور ما را به گونه‌ای رقم زده که هر اقدام معطوف به صلح، به توسعه جنگ منتهی می‌شود. مذاکرات صلح نزدیک به یک دهه است که با صرف عظیم‌ترین هزینه‌های انسانی و مالی و سیاسی، به بن‌بست خورده، و امضای پیمان امنیتی با امریکا هم گره‌های امنیتی ما را ناگشودنی‌تر ساخته است.

در باب ناکارآمدی پیمان امنیتی با امریکا نیز، نقش رهبران و سکان‌دارن حکومت دوسره وحدت ملی، بیش از عدم التزام امریکایی‌ها به اجرای این پیمان برجسته است. به واقع اگر بخشی از تعطیلی مطلق و همه‌جانبه پیمان امنیتی، به زورگویی ابرقدرتی امریکا برمی‌گردد، بخش بیشتر آن محصول و معلول بی‌کفایتی مدیریتی سران حکومت و نگرش بچه‌گانه و ابزاری آنان به مقوله قدرت سیاسی است.

روندی که اکنون در حوزه امنیت کشور به میان آمده و میرزااولنگ، اوج نمودار آن است و بدبختانه هر روز به قلمروهای تازه‌ای توسعه می‌یابد، اگرچه در گام نخست از مردم بی‌دفاع این سرزمین قربانی می‎گیرد، اما در نهایت حتا به سود کسانی که قدرت را ابزاری برای حکم‌روایی و ارضای خواست‌های سخیفِ تباری خود می‌پندارند، نخواهد بود. این روند با شتاب سرسام‌آور به سمت سوریه‌سازی افغانستان پیش می‌رود و دیری نخواهد پایید که دامن سران سوداندیش و سوداگر حکومت وحدت ملی را هم خواهد گرفت.

مطالب مرتبط