تلاش روسیه برای جایگزینی چین در روابط با غرب

 رویدادهای ماه های اخیر در قالب بحران اوکراین به عنوان عامل تشدید تنش در مناسبات شکننده مسکو و واشنگتن و اقدام کاخ سفید و متحدان غربی اش به تعمیم اصل تحریم یکجانبه در مورد روسیه موجب شده است که کارشناسان از تقویت عزم چرخش به شرق سیاست سازان روس و تلاس کرملین برای جایگزینی چین با آمریکا در معادلات بین المللی سخن بگویند.606x340_267712

به گزارش افق هر چند همکاری های راهبردی مسکو و پکن به سال های نخست پس از فروپاشی شوروی سابق و تقویت این روند در سال های نخست ریاست جمهوری پوتین در اوایل هزاره سوم بر می گردد اما مناقشه اوکراین به کاتالیزوری در این مسیر تبدیل شده است.

تحلیلگران مسایل سیاسی با اشاره به پیروی غرب از اصل ˈفشار حداکثریˈ در تعامل با روسیه در موضوع اوکراین می گویند که با توجه به حجم مبادلات تجاری حدود 500 میلیارد دلاری روسیه با اتحادیه اروپا به عنوان شریک راهبردی واشنگتن و نگرانی مسکو از آسیب پذیری اقتصاد و تجارت روسی از هر گونه تحریم جدی اقتصادی، راهی جز تقویت مناسبات مسکو- پکن به عنوان جایگزین پیش روی روس ها برای کرملین باقی نمانده است.

بدیهی است که توسعه مناسبات با چین نیز همانند الگوی رو به شکست ˈروسیه اروپاییˈ به دلیل تک محوری بودن آن با مخاطراتی همچون هضم شدن روسیه 142 میلیون نفری در دل اقتصاد بزرگ یک میلیارد و 200 میلیون نفری چین و برتری پکن بر مسکو مواجه است.

در همین راستا به دنبال سفر اخیر ولادیمیر پوتین رییس جمهوری روسیه به چین که به انعقاد قراردادهای بزرگ در حوزه انرژی منجر شد، مقام های ارشد روس به این نکته اذعان کردند که بازار چین به اندازه بازار غرب برای روسیه سودآور نیست.

با این وجود به نظر می رسد که تغییر در رویکرد سیاست خارجی مسکو مبنی بر روی گرداندن از غرب و تمایل بیشتر به سوی شرق با اولویت چین با دکترین دیرینه آمریکا مبنی بر اتخاذ راهکارهای بازدارنده نزدیکی مسکو- پکن در تضاد است.

از این دیدگاه هر گونه پیشرفت عملی در مسیر نزدیکی بیشتر مسکو و پکن به عنوان دو قدرت مهم عرصه بین المللی و اعضای دایم شورای امنیت سازمان ملل متحد می تواند برنامه های راهبردی واشنگتن و متحدان غربی اش برای حفظ نظام تک قطبی جاری و نظم نوین جهانی ادعایی آنان را با خطر مواجه کند.

می توان مصداق این نگرانی را در نشستی که دوم ماه جاری میلادی در واشنگتن در ˈمرکز منافع ملیˈ با عنوان ˈروابط در مثلث روسیه- ایالات متحده – چین در شرایط بحران اوکراینی و تحریم های آمریکا و غرب علیه روسیه در ارتباط با این بحرانˈ برگزار شد به خوبی مشاهده کرد.

دمیتری سایمز رئیس مرکز منافع ملی واشنگتن و ناشر مجله ˈمنافع ملیˈ و گراهام آلیسون مدیر مرکز مطالعه روابط بین الملل به نام بلفر وابسته به دانشگاه هاروارد و معاون سابق وزیر دفاع آمریکا در زمینه برنامه ریزی راهبردی در دولت کلینتون در این نشست یکروزه گزارش هایی را ارائه دادند که بر اساس آن تحریم های غرب علیه روسیه و تمایل دولت باراک اوباما به منزوی و مجازات کردن مسکو می تواند نزدیکی روابط روسیه با چین را تشویق کند.

شرکت کنندگان در این همایش اتفاق نظر داشتند که روابط فعلی در چارچوب مثلث مذکور با راهبرد دولت نیکسون که توسط کیسینجر اعلام شد، اصولاً متفاوت است؛ به موجب این راهبرد، روابط ایالات متحده با هر یک از دو کشور مذکور باید از روابط بین روسیه و چین بهتر باشد.

کارشناسان مسایل سیاسی معتقدند که در مقطع فعلی راهبرد مورد نظر دولت نیکسون به طور کامل رنگ باخته است زیرا روابط ایالات متحده با روسیه و چین از روابط دوجانبه روسیه و چین بدتر است.

از این نگاه در این شرایط فرصت های ایالات متحده برای استفاده از اصطکاک بین مسکو و پکن به حداقل رسیده است و بالعکس امکانات روسیه و چین در جهت تشریک مساعی برای مقابله با فشار آمریکا شکل تصاعدی به خود گرفته است.

هرچند تحلیلگران غربی می گویند که نزدیکی روابط بین روسیه و چین، مسکو را به شریک کوچک تر پکن تبدیل خواهد کرد و این نقطه نظر در محیط لیبرال روسی هم طرفداران قابل توجهی دارد، اما تصمیم سازان روس این گونه ادعاها را دارای بن مایه های ایدئولوژیک و نه سیاسی می دانند و معتقدند که این گونه اظهارات برای ایجاد بازدارندگی در مسیر نزدیکی مسکو و پکن بر زبان رانده می شود.

ولادیمیر داویدف از جمله حامیان این نظریه و بر این باور است که چین به عنوان ابر قدرت در حال رشد مخالف وضعیت حاکم بر مناسبات جهانی و به خصوص در آسیا و اقیانوسیه است که پکن در آنجا با بازدارندگی از سوی واشنگتن روبرو است.

داویدف می گوید: چین با اکثر همسایگان خود اعم از ژاپن، فیلیپین، کره جنوبی، ویتنام و هند مناقشات جدی و در این شرایط به شراکت راهبردی با مسکو نیاز دارد زیرا در روابط با مسکو در آینده قابل رؤیت هیچ مناقشه جدی ندارد و نخواهد داشت.

وی افزود: شرکای غربی ما که مسکو را با تبدیل شدن به شریک کوچک تر چین تهدید کرده و در انتخاب بین غرب و چین، ضرورت ترجیح دادن غرب را مورد تأکید قرار می دهند، هرگز از بینش روسیه از جایگاه خود در جهان و ماهیت روابط فدراسیون روسیه با غرب و به ویژه با ایالات متحده برداشت روشنی نداشته اند.

وی با طرح این سوال که آیا غرب انتظار دارد روسیه در منطقه نفوذ و منافع غربی نقش کتک خوار، پادو یا شریک برابر حقوق را ایفا کند، می نویسد: ایالات متحده آمریکا از زمان فروپاشی اتحاد شوروی سابق تاکنون حتی با یک کلمه یا یک اقدام، آمادگی خود را برای همکاری با حقوق برابر با فدراسیون روسیه به نمایش نگذاشته است. غرب به طور عام و سیاستمداران و نظامیان آمریکایی به طور خاص در ارتباط با بحران اوکراین روسیه را در ردیف نه شریک بلکه حریف گذاشته اند که این وضع چیزی شبیه به وضع حقوقی دشمن است.

سیاست سازان و تحلیلگران روس همچنین در واکنش به این ادعای غرب که مازاد جمعیت چین می تواند به سیبری و خاور دور روسیه سرازیر شود و برای تمامیت ارضی روسیه خطر ایجاد کند، می گویند گرایش های اساسی مهاجرت در مناطق شمالی چین که با روسیه هم مرز هستند، نشان می دهد که مردم از این مناطق عمدتاً به مناطق داخلی چین مهاجرت می کنند که شرایط زندگی آنجا از سیبری و خاور دور روسیه به مراتب مناسب تر است.

از این دیدگاه ویژگی های سیاست جمعیتی دهه های اخیر مقام های چین باعث شده است که جمعیت مناطق هم مرز آن با روسیه نه تنها رشد نکند بلکه سیر نزولی داشته باشد.

روزنامه نزاویسمایا گازتا در مقاله ای در این باره نوشت: روسیه در آینده قابل پیش بینی در روابط با چین فضای بزرگی برای مانور خواهد داشت. ادامه رفتار مسکو در همکاری با پکن در حد زیادی به تشدید تحریم های آمریکایی علیه مسکو در ارتباط با بحران اوکراین ارتباط خواهد داشت. بعید نیست که به مرور زمان چین و روسیه پیمان نظامی – سیاسی تشکیل دهند که بتواند در تعادل نیروهای جهانی تغییرات اساسی ایجاد نماید.

مقاله روزنامه روسی حاکی است: توان نظامی و فنی و فراوانی منابع طبیعی روسیه همراه با توان اقتصادی چین به این دو کشور اجازه خواهد داد درباره بسیاری از مسایل سیاسی جهانی تصمیم های کلیدی اتخاذ کنند.

این درحالی است که ناظران آگاه با اشاره به در هم پیچیدگی روابط تاریخی روسیه با کشورهای اروپایی از یک سو و ناگزیر بودن مقام های کرملین از پیش کشیدن توسعه روابط با پکن تا حد امضای پیمان نظامی- سیاسی به عنوان عامل بازدارنده در مقابل فشار غرب بیشتر می گویند که مسکو در اصل علاقه ای به کاهش روابط خود با جهان غرب ندارد.

از این منظر به نظر می رسد که ایالات متحده آمریکا نیز تبعات تشکیل پیمان روسی- چینی را درک می کند و واشنگتن به همین علت ژاپن را برای اعمال تحریم های جدی علیه روسیه تحت فشار قرار نمی دهد زیرا بدیهی است که در این صورت شینزو آبه نخست وزیر ژاپن مجبور خواهد شد تلاش های خود را برای حل و فصل مناقشه ˈسرزمین های شمالیˈ با روسیه فراموش کند.

به عبارت دیگر هر گونه فشار بیشتر بر روسیه از سوی غرب و نیز تحت فشار گذاشتن ژاپن به عنوان شریک راهبردی آمریکا در منطقه شرق دور برای تحریم مسکو ممکن است حتی روسیه را به پشتیبانی از چین در مناقشه سرزمینی با ژاپن سوق دهد.

در همین حال پیمان احتمالی روسیه با چین می تواند برای واشنگتن و بروکسل در بعد اقتصادی و نظامی – سیاسی تبعات ناگهانی به دنبال داشته باشد.

در نهایت می توان گفت که گام های جدید روسیه برای نزدیکی هر چه بیشتر به چین به عنوان نتیجه فشار همه جانبه غرب بر مسکو بر سر بحران اوکراین با دکترین جنگ سرد واشنگتن مبنی بر بازدارندگی در تعمیق مناسبات مسکو- پکن در تضاد می باشد و نگرانی سیاست سازان کاخ سفید و متحدان غربی آن را سبب شده است.

مطالب مرتبط