ترامپ و گذار از ابهام به ثبات در افغانستان
مواضع پیشین ترامپ در مورد افانستان را باید با متغیرهایی چون نقد سیاست اوباما در برابر رئیسجمهور پیشین افغانستان حامد کرزی در سال ۲۰۱۴ ، نگرانی در مورد به بنبست رسیدن نظامیان آمریکا در افغانستان،خروج نظامیان و پرداخت هزینههای نظامی ارتش آمریکا توسط متحدان،تاکید برکاهش حضور نظامیان آمریکایی در منطقه، مخالفت با قدرتگیری داعش، مخالفت با تبدیل افغانستان به دولت ناکام و حضور نظامی و ملتسازی در افغانستان و.. وجود داشت، اما عدم نقش افغانستان در مناظرههای تلویزیونی، دونامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برخلاف دورههای پیشین،سکوت در خصوص افغانستان عملا موجب بیتوجهی این کشور شد. در این بین این نگاه موجب شد که برخی به این امر توجه کنند که ترامپ نگاه و اهمیت کمتری به وضعیت افغانستان خواهد داشت.
در واقع جنگ آمریکا در افغانستان طولانیترین و پر هزینه ترین جنگ تاریخ مدرن آمریکا در یک کشور خارجی است و حدود ۴ برابر بیشتر از هزینه بازسازی و عمران اروپا پس از جنگ جهانی دوم داشته و در حال حاضر هم حدود هشت هزار سرباز وحدود ۴۵۰۰ غیرنظامی آمریکایی با عنوانهای مختلف در این کشور حضور دارند. با این حال رویکرد باید دانست که بازرس امریکا برای بازسازی افغانستان در نخستین گزارش خود به حکومت ترامپ تصویر تاریکی از افغانستان ارائه داده و در گزارش ماه ژانویه تا نوامبر اشاره کرده که کابل بر ۵۷ درصد قلمروش کنترل دارد و در مقایسه با ۷۲ درصد در ماه نوامبر ۲۰۱۵ حکومت کنترل اندکی بیشتر از نصف کشور را در دست دارد و شمار نیروهای امنیتی رو به کاهش است. در همین راستا از نگاه جان نیکلسون، فرمانده ارشد امریکایی در افغانستان جنگ افغانستان یک «بن بست» توصیف شده است. این امر در حالی است که طالبان هم ادعا دارد که امارت اسلامی افغانستان در سال گذشته ۹۰ در صد خاک هلمند را در کنترل خود درآورده ، نصف فراه را تصرف نموده و شاهراه کابل – قندهار را به اختیار خود نگهداشته و موفقیت هایی بیشتری به دست آورده است.
ترامپ و گذار از ابهام به ثبات در افغانستان
در وضعیت کنونی چالشهای گستردهای در افغانستان وجود دارد. در این میان جدا از چالشهای سیاسی و اقتصادی عمده چون مشکلات اقتصادی و اختلافات درونی در دولت وحدت ملی متغیرهایی چون بحرانهای امنیتی ، حضور داعش و مبدل شدن این کشور به عنوان دومین منبع عمده مهاجران در جهان، گفتگوهای غیر رسمی میان طالبان و حکومت افغانستان، استراتژی حضور نظامی بلند مدت و کاهش یا افزایش تعداد نظامیان آمریکا در افغانستان، پناهگاه و آزادی رفتوآمد طالبان افغانستان و شبکههای ستیزهجوی وابسته به آن در داخل قلمرو پاکستان، پذیرش یا رد پیشنهاد ژنرال نیکولسن در مورد افزایش نظامیان امریکایی در این کشور و… در هر نوع نگاه آتی امریکا به افغانستان مد نظر خواهد بود. در همین بین هر چند در هفته گذشته در دیدار محمد اشرف غنی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان در شهر مونیخ آلمان با «مایک پنس» معاون رئیس جمهور امریکا گسترش همکاریها در عرصههای امنیتی و اقتصادی، مد نظر بود و پنس اعلام کرد افغانستان براى امریکا از اهمیت خاص برخورداراست و کشورش به حمایتها و همکاریهای خود با مردم و دولت افغانستان ادامه میدهد، اما ترامپ با ابهامهای گستردهای در مورد افغانستان روبرو است.
همین امر موجب شده است تا پس از آنکه دبیر کل ناتو از رئیس جمهور تازه آمریکا خواست کمکهای این کشور را به افغانستان ادامه دهد و ژنرال نیکلسون در جلسه گزارش به کمیته دفاعی سنا، خروج نظامیان آمریکا از افغانستان را تهدید دانست، ارزیابیهای ترامپ در افغانستان با ابهامهای نوین روبرو گردید و جدا از مشورت با مقامات نظامی و اطلاعاتی منتظر نتایج ارزیابی اطلاعاتی وزارت دفاع در این مورد است تا راهبرد نوینی برای افغانستان اعلام کند. این راهبرد در واقع تحت تاثیر شخصیتی چون ژنرال مک مستر (به جای مایکل فیلین به عنوان مشاور امنیت ملی ترامپ تعیین شد) نیز خواهد بود. چرا که مکمستر پیش از این با حضور ارتش آمریکا در افغانستان و عراق انجام وظیفه کرده و با آن آشناتر است.
آنچه مشخص است با تا بهار فرصتی نیست و فصل جنگ و عملیات بهاری دیگر طالبان در افغانستان آغاز میشود، بنابراین نیاز است دولت ترامپ راهبرد افغانستانی خود را توضیح دهد. راهبردی که میتواند برخلاف نگاه پیشین ترامپ و با تکیه بر نقش بیشتر مشاوران و نظامیان امریکا صرفا به افزایش نسبی و چند هزار نفری حضور نظامی امریکا در این کشور متمرکز شود و نوع قاطعیت امریکا در مبارزه با تروریسم در افغانستان و همکاری امریکا با این کشور با ایفای نقش بیشتر حضور ژنرال مک ماستر در نگاه واشنگتن به افغانستان متمرکز گردد. با این حال هر چند رئیس جمهور آمریکا در سیاست خارجی تجربه نداشته و برداشتهایش در حوزه افغانستان بیش از همه دچار بلاتکلیفی است، اما جمهوری خواهان و دیدگاه منتقدان داخلی با فشارهایی میتوانند موجب حفظ رویکرد پیشین یا نوعی دگردیسی در مورد افغانستان گردند.