مردم؛ حلقه گمشده‌ی سیاست افغانی

در نظام های دموکراتیک، نقش مردم بعنوان بدنه اصلی نظام های سیاسی، نقشی کاملا محوری و انکارناپذیر به شمار می رود و در حقیقت، نوع رفتار جمعی تعیین کننده سیاست در این نظام ها به شمار می رود.

در افغانستان اما، این نقش علی رغم اینکه در تبلیغات سیاست‌مداران، افراد و حلقات وابسته به آنان، جایگاهی پر رنگ دارد، در میدان های پر منفعت معاملات پشت پرده، نقشی برابر با هیچ را به خود اختصاص داده اند.

thumbs_b_c_87ae30175ad18bd948fefdb8f38fed8b
بخشی از جوانان تحصیل کرده تاجیک، بر این باورند که عمر سیاسی چهره هایی چون عبدالله عبدالله دیگر در میان این قوم به پایان رسیده و باید منتظر چهره جدیدی بود که صحبت بیشتر از والی قدرتمند بلخ می شود؛ سیاست مداری که در ثروت اندوزی، اشرافی گری و تجمل، چندان تفاوتی با عبدالله عبدالله ندارد.

پس از سقوط نظام طالبانی و روی کار آمدن نظامی با شعارهای مردم گرایی، شور و هیجانی غیر قابل وصف در میان شهروندان افغانستان در شهرهای مختلف ایجاد شد و موجی از احساسات در راستای مشارکت مردم برای تعیین سرنوشت شان، به راه افتاد.

برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، پارلمانی و شوراهای ولایتی، اوج این احساسات بود که انتظار می رفت بتواند به عنوان یک حرکت تعیین کننده، مردم را برای تعیین سرنوشت شان برای همیشه صاحب صلاحیت کند اما، سیاست مداران زیرک و آشنا با فوت و فنِ «مردم بازی» به خوبی از این ابزار مدرن هم، به نفع شان استفاده کردند.

رسوایی انتخابات ریاست جمهوری دو سال پیش، نشان داد که رای مردم و اراده مردم، اگر به نفع یک جناح خاص سیاست مدار افغانی، نباشد تا سرحد یک رسوایی بین المللی نیز حاضرند به پیش بروند و ابایی از بد نامی و بی آبرویی سرزمین و کشورشان هم نخواهند داشت.

این روزها، پس از دوسال بازهم جنجال سیاست مداران افغانستان، پای مردم را به میان کشیده است؛ مردمی که در تعیینات مهم، چوکی‌های پردرامد، نمایندگی های خارجی و هزار و یک پست و مقام دیگر، هیچ جایگاهی نداشته اند اما در میدان های جنگ، روزهای دشوار، سرک های گرم و در زیر برف وباران های همیشگی، همواره در میدان حاضر و گاهی هم، جا مانده اند.

عبدالله عبدالله شریک قدرت در حکومت وحدت ملی که دوسال است در برابر آنچه بی عدالتی و تک روی اشرف غنی خوانده شده، سکوت کرده بود به یکباره این روزها، فریاد حق خواهی برای مردم افغانستان را بلند کرده و بازهم پای مردم را به میدان‌های سیاست افغانستان کشانید.

او روز پنج شنبه گذشته، در سخنانی پرتنش، اشرف غنی را متهم کرد که از او بعنوان بنیانگذار اصلی حکومت وحدت ملی، مشوره نمی گیرد و حتی سه ماه برای دیدن او، وقت نمی کند.

آقای عبدالله همچنان گفت که او برای مصالح “مردم” افغانستان در این دوسال سکوت کرده ولی اینبار دیگر ساکت نمی نشیند و حسابش را با آقای غنی یکسره خواهد کرد.

بررسی کارکرد دوساله عبدالله عبدالله به عنوان رییس اجرایی حکومت وحدت ملی، بحثی است که نیازجدی به پردازش در شرایط کنونی دارد. عبدالله سیاست مداری است که به گفته نزدیک ترین یارانش تعهدی به مردم افغانستان نداشته و ندارد. خانواده آقای عبدالله هم اکنون در هندوستان زندگی می کند و او، یکی از خوش پوش ترین سیاست مداران افغانستان بعنوان فقیر ترین کشور دنیا، به شمار می رود که گاها قیمت یک جوره لباسش می تواند با معاش چندین کارمند اداره های حکومتی افغانستان، برابری کند.

در دوسال گذشته، آقای عبدالله همواره تلاش کرده تا در تعیینات حکومتی نقش اول را به بستگان و نزدیکان خود، بدهد. وزارت امور خارجه و داخله دو نهاد مهم و کلیدی سهمیه عبدالله در حکومت وحدت ملی بود که وزیر و ماموران ارشد این دو اداره را از تبار خود، گماشته و در زیر مجموعه های این نهادها نیز، آقا زاده ها، خان زاده ها، قوماندان زاده ها و در آخر مافیا زاده ها، جای گرفته اند.

ناگفته نماند که بیشترین رای عبدالله عبدالله در زمان انتخابات مربوط به حوزه رای همپیمان هزاره اش یعنی محمد محقق بود که انتظار داشت یکی از دو وزارت کلیدی را به او خواهند داد تا او نیز مانند دیگر سیاست مداران این سرزمین، یکی از نزدیکان یا حتی اعضای فامیل خود را به این سمت ها بگمارد که چنین نشد و سرو صدای این تیم همواره بلند است.

kab-jan05-13
سیاست مداران افغانی در حالی کلکسیون دارایی های شان را افزایش می دهند که فقر، بیکاری و فساد در کشور بیداد می کند.

عبدالله عبدالله پس از نشستن به چوکی در سپیدار، خیل زیادی از جوانان تحصیل کرده و مربوط به قشر متوسط جامعه تاجیک را از خود راند و بیشتر به دام قوماندانان جهادی، رهبران بی سواد اما پرنفوذ قومی و مافیای قدرت در افغانستان افتاد و جوانانی که در دوره مبارزات انتخاباتی، شب ها برای نگهداری از رای او، به جاده ها ریخته و بیدار مانده بودند را به فراموشی سپرد.

سرخوردگی جوانان تحصیل کرده و مربوط به قشر متوسط جامعه تاجیک از عبدالله عبدالله، اکنون به جایی رسیده است که در واکنش به سرو صداهای او مبنی بر احقاق حق مردمش، گفته اند:«دیگر هرگز برای تامین نان و لباس عبدالله عبدالله به خیابان نمی روم.»

با وجود همه این نا بسامانی ها و اشراف گری های سیاست مدارانی چون عبدالله عبدالله، محمد محقق، اینجینیر محمد خان، صلاح الدین ربانی، امرالله صالح و دیگر متحدان سیاسی تیم اصلاحات و همگرایی، هنوز هم شماری از جوانان، اقشار کم درامد و پایین جامعه همچنان به عنوان چوب سوخت اشرافی گری و برخوردهای سیاسی رهبران سیاسی از جمله عبدالله عبدالله، استفاده می شوند.

شمار زیادی از جوانان تاجیک که در محور کمیسیون اعزاز و خاکسپاری حبیب الله کلکانی گرد آمده اند، پس از اینکه عبدالله عبدالله به خواسته های صریح شان جواب روشن نداد، اعلام کردند که باید با سپیدار در قدم اول تصفیه حساب کنند.

این جوانان بر این باورند که عمر سیاسی چهره هایی چون عبدالله عبدالله دیگر در میان تاجیکان به پایان رسیده و باید منتظر چهره جدیدی بود که صحبت بیشتر از سرپرست کنونی بلخ که گفته می شود از سوی رییس جمهوری برکنار شده، می شود؛ چهره ای که در ثروت اندوزی، اشرافی گری و تجمل، چندان تفاوتی با عبدالله عبدالله ندارد.

عطا محمد نور اما، در میان بخشی از هواداران تحصیل کرده اش، جایگاهی کاریزماتیک دارد و از او بعنوان شهنشاه بلخ، امپراطور شمال و والی خدمت‌گار مردم افغانستان یاد می‌کنند.

مطالب مرتبط