مشهورترین نویسنده امریکای لاتین گابریل گارسیا به عمر ۸۷ سالگی در گذشت

مشهورترین نویسنده امریکای لاتین گابریل گارسیا  دیروز پنج شنبه به عمر ۸۷ سالگی چشم از جهان بست. او در سال ۱۹۸۲ جایزه نوبل ادبیات را به دست آورده بود .

گابریل گارسیا مارکیز اندکی پیش از بیست و سومین سالگره تولدش تصمیم گرفت که تحصیل در رشته حقوق را ترک کند.

مادرش پرسید: «خب، به پدرت چی بگویم؟». مارکز که تصمیم اش را گرفته بود، جواب داد: «به او بگو که من تنها یک چیز می خواهم، می خواهم نویسنده شوم و می شوم».

والدین اش با این تصمیم موافق نبودند. اما گابریل علاقمندی زیادی به حقوق نداشت بلکه دنیایی از قصه ها و داستان ها تخیلات او را می ساخت. او این جملات را در خود زندگی نامه اش در سال ۲۰۰۲ تحت عنوان “زیستن برای بازگفتن” بیان داشته است.

دوران کودکی در کارابین

گابریل به تاریخ ششم مارچ سال ۱۹۷۲ در روستایی در شهر اراکاتاکا در منطقه کولمبیایی کارایب کارابین دیده به جهان گذاشت. او در میان کشتزارهای کیله تولد یافت که در تابستان از خشک آبی و در زمستان از باران های موسمی تخریب می شد. مادر گابریل در سال 1926 با یک مرد تلگرافچی و جذاب عروسی کرد که با ویلون نوازی اش در جریان شب در پیش روی کلکین او را تسخیر کرده بود. گابریل گارسیا مارکیز در رمان اش به نام “عشق سال های وبا” چگونگی آشنایی پدر و مادرش را شرح داده است. همچنان رخدادهای دور و بر او در رمان “تاریخچه یک مرگ قبلاً اعلام شده” نیز بازتاب یافته است.

گابریل که در میان ۱۱ فرزند خانواده بزرگ ترین آنها بود، توسط مادر کلان و پدر کلان اش بزرگ شد. پدر کلان اش به او کتاب می داد. گابریل هم مطالعه کتاب های نویسندگان کولمبیایی و اسپانیایی و بعدها کتاب های ارنست همینگوی، ویلیام فاولکنر و کافکا را یکی بعد از دیگری به سرعت تمام می کرد. مادر کلان اش که یک شیرینی پز و قصه گوی با استعدادی بود، نواسه اش را با قصه های تخیلی بزرگ کرد و داستان “اتاق ممنوعه” را به او قصه کرد که خویشاوندان مرده در آن زندگی می کنند. فانتزی گابریل همچنان از منابع دهه ها کابوس نیز تغذیه کرد. او یک کودک تنها در میان زنان بود، در میان مادر کلان، عمه ها و خاله ها و مستخدمان هندی. او در خاطرات خود می نویسد که “احتمالاً از همان زمان متقاعد شدم که در حالی که ما مردها با بی رحمی تاریخی جهان را آشفته می سازیم، این زنان اند که از آن پاسداری می کنند».

جهانی در دگرگونی

در وطن گابریل نیز بی نظمی حاکم بود. کولمبیا با کسب استقلال اش از هسپانیا در اوایل قرن نوزدهم، در سال 1886 نخستین کشور دموکراتیک در امریکای لاتین شد. اما همواره جنگ خونین داخلی در این کشور ادامه داشت. وقتی گابریل در سال 1927 تولد شد، رونق اقتصادی ای که شهرها و سرمایه گذاران خارجی از آن نفع می بردند، پایان یافت. مردم این کشور به سختی و شدت کار می کردند، ولی با آنهم فقیر بودند. این وضعیت منجر به یک تحول اجتماعی شد و در سال 1928 به یک حمام خون تبدیل گردید. کیله چین ها که برای پرداخت مزد شان از سوی شرکت امریکایی “یونایتید فرویت” تظاهرات می کردند، هدف تیراندازی نیروهای حکومتی قرار گرفتند. افراد زیادی کشته شدند. گابریل این مسایل را در کتاب “صد سال تنهایی” نیز گنجانیده است که در سال 1967 پرفروش ترین کتاب بود.

گابریل تحصیل حقوق را نیمه تمام گذاشت و به ژورنالیسم روی آورد. داگمار پلوتس، مترجم آلمانی کتاب های او نوشته است که “گارسیا مارکیز زندگی بخور و نمیر داشت”، همان اندازه کار می کرد که می توانست روزگار به سر کند. او در سال ۱۹۵۸ با معشوقه زمان نوجوانی اش مرسیدس بارچا ازدواج کرد. او صاحب دو فرزند شد و تقریباً همیشه کم پول بود.

گابریل تجربه گرسنگی، فقر و خشونت را هرگز فراموش نکرد. او در طول زندگی اش در خدمت ضعیف ها بود و در دهه 60 از جنبش آزادی بخش امریکای لاتین حمایت کرد. رفاقت او با فیدل کاسترو که غالباً مورد انتقاد قرار گرفته نیز به همین دوران بر می گردد.

او سال های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ علیه جرایم و تجارت مواد مخدر مبارزه کرد و میان حکومت و جنگجویان میانجیگری می کرد.

افسانه جادویی

پیشرفت شگرف او در سال ۱۹۶۷ با کتاب “صد سال تنهایی” شروع شد. این کتاب سرنوشت یک خانواده را در قریه خیالی ماکوندو توصیف می کند که از یک کاشانه ساخته شده از نی به یک شهر مرفه رشد می کند. این رومان با ترکیبی از واقعیت گرایی و خیال یا ریالیسم جادویی مملو از شخصیت های کومیک و رخدادهایی است که مرتبط با تاریخ کولمبیا و داستان خانوادگی نویسنده است. بسیاری این رمان را حماسه ملی امریکای لاتین می دانند که روایت کننده ادبی تاریخ این منطقه است.

کتاب “صد سال تنهایی” برای نویسنده اش التیام دهنده نیز بود. کارلوس رینکون، نویسنده و منتقد کولمبیایی ادبیات امریکای لاتین در یک مصاحبه گفت: «گارسیا مارکیز گفته بود که رویایی از خانه پدر کلان تا زمان نوشتن کتاب “صد سال تنهایی” برایش یک کابوس بوده است». او افزود: «بعد از این که او زندگی و خاطراتش را در قالب تخیل بیان کرد، این کابوس او را رها کرد».

مارکز در سال ۱۹۸۲ جایزه نوبل ادبیات را به دست آورد. کمیته جایزه نوبل اعلام کرده بود که مارکیز “برای رومان ها و داستان های کوتاهی که در آن فانتزی و واقعیت ها را در یک جهان رنگارنگ ذهنی درهم آمیخته و از طریق آن زندگی و منازعه را در یک قاره بازتاب داده است”، این جایزه را به دست می آورد. گارسیا مارکیز در کنار ایزابل آلینده نویسنده چیلی، مهمترین نویسنده ریالیسم جادویی در امریکایی لاتین بود.

گارسیا مارکیز در سال ۲۰۱۱ آخرین کتاب اش “خاطرات روسپیان غمگین من” را منتشر کرد. او در خانه اش در شهر مکسیکو وفات کرد و این گفته زمانی نوجوانی اش را که “من می خواهم نویسنده شوم و می شوم”، به واقعیت تبدیل کرد.

مطالب مرتبط