دونالد ترامپ و سرانجام سیاست موازنه مثبت

اگر به روند انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا نگاهی داشته باشیم ، کم کاری متحدان و شرکای آمریکا در حل بحرانهای مشترک متحدین آمریکا موضوعی است که ترامپ آن را دست مایه طرح ریزی سیاست خارجی آمریکا قرار داده است و می خواهد جمع نقیضین را در حل این مشکل انجام دهد .

اگر ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری برگزیده شود و در انجام این امر موفق شود یکی از رییس جمهورهای برجسته ایالات متحده خواهد بود . به عنوان مثال در صحنه کار زار افغانستان ، سوریه و عراق از یک سو عربستان و پاکستان و ترکیه و هم پیمانانشان به روشنی و آشکارا ، گروهای تروریستی ( مانند طالبان و گروههای تروریستی در سوریه ) را حمایت می کنند و قاتلان سربازان آمریکای را مجهز می سازند و از سوی دیگر در تامین منافع آمریکا در منطقه نقش مهمی به عهده دارند و درسیاست خارجی آمریکا در ردیف متحدین شمرده می شوند.

حمید تبرزن خبرنگار خبرگزاری افق از مسکو و نویسیند مقاله
حمید تبرزن خبرنگار خبرگزاری افق از مسکو و نویسینده مقاله

این تناقض در سیاست خارجی آمریکا باعث گردیده است که برنامه ریزی برای استقرار امنیت و صلح در این کشورها با مشکلات و موانع جدی روبرو گردد.

منشاء این وضعیت پیروی دولتهای چون عربستان و پاکستان و ترکیه از سیاست موازنه مثبت است . یعنی با برقراری ارتباط هم زمان با حامیان فکری و معنوی گروههای تروریستی به بهانه کنترل و مهار این گروهها و دعوت به صلح و داشتن روابط استراتژیک با آمریکا ، موازنه مثبت را بر قرار می سازند و در واقع بهتر است بگو ییم این کشورها از تروریستها و آمریکایی ها باج می گیرند .

سیاست موازنه مثبت؛ در ملی شدن صنعت نفت ایران ، در مصر به هنگام ملی شدن کانال سویز٬ در پاکستان در هنگام هسته ای شدن این کشور ، منافع این کشورها را در عرصه بین الملل تامین کرد.

اما در عرصه مبارزه با تروریسم بین الملل ، تروریسمی که هیچ اعتقادی به هنجارها و قواعد و روابط بین الملل ندارد کاربرد سیاست موازنه مثبت نتیجه ای سودی ندارد و باعث گردیده است تناقضات عدیده ای در مبارزه با تروریسم شکل گیرد .

اما چگونه می توان این تناقضات را برطرف کرد ؟ چرا که نبرد آمریکا با تروریسم با توجه به هزینه های سر سام آور و مبالغ نجومی نتیجه مطلوب و درخور توجه ای نداشته است و موجب محدود شدن و مهار تروریسم وکاهش خطرات تروریسم بین الملل نگردیده است و شکل تروریسم بین الملل را تغییر داده است .
این وضعیت برگ برنده ترامپ در ترسیم سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری است .
رییس جمهور به عنوان فرمانده کل نیروهای مسلح وظیفه دارد سیاست کلی دفاعی وتهاجمی نیروهای مسلح ایالات متحده را اعلام نماید سپس فرماندهان عالی و میانی استراتژی و تاکتیک را طرح ریزی می نمایند . در همین راستا است که فرماندهان ناتو به ویژه نیروهای آمریکای برای مهار تروریسم به سبک ترامپ با کور کردن راه دسترسی به منابع پشتیبانی ( که معمولا درجنوب پاکستان است )تروریستها را به شمال رانده تا دولت افغانستان را به واکنش جدی وادار سازند واز سوی دیگر تروریستها با نیروهای مواجه شوند که درجنگ با تروریسم طالبان شدت و حدت دارند .

دونالد ترامپ نامزد کاندید ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا
دونالد ترامپ نامزد کاندید ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا

می دانیم مردم شمال افغانستان در مبارزه با تروریسم و طالبانیسم شدت و حدت به خرج می دهند واهل مماشات و مصالح با این گروهها نیستند .
این استراتژی نظامی نیروهای آمریکای باعث می شود که ارزیابی توان عملیاتی نیروهای امنیتی فعال وجدی در مبارزه با تروریسم مشخص شود . البته این برنامه کوتاه مدت و با اطلاع و هماهنگی دولتهای روسیه و چین است .

لازم به یاد آوری است یکپارچگی و وحدت افغانستان و سعادت ملت افغان در گرو اتحاد و همدلی شمال و جنوب این کشور است
جنوب افغانستان از نظر فکری و فرهنگی تحت تاثیر حوزه فکری رود سند و در دوران معاصر تحت تاثیر جریانهای اسلامی استقلال طلب شبه قاره هند است که بررسی مولفه های هویتی این جریان فکری خارج از بحث می باشد .

و شمال افغانستان از نظر فکری و فرهنگی تحت تاثیر حوزه فکری و فرهنگی خراسان بزرگ است. که مقارنه مولفه های هویتی جنوب و شمال افغانستان کلید فهم تاریخ و تمدن ملت افغانستان است .
این مقارنه مولفه های هویتی در شمال وجنوب افغانستان هم فرصت است و هم تهدید . مفهوم مقارنه را می توان به نوعی تکمیل کننده یکدیگر دانست . اما اگر نتوان قرینه و مکمل این عناصر را شناسای کرد این دوگانگی عامل اختلاف و ضعف خواهد بود .
اما در بحث امنیتی و مبارزه با طالبان که از درون سرزمین پاکستان حمایت می شود. این تقارن فکری و فرهنگی در شمال و جنوب افغانستان باعث گردیده است علیرغم اختلافات فرهنگی شمال و جنوب افغانستان٬ ملت افغانستان بتوانند در کنار هم زندگی کنند و ملت واحد افغان را به وجود آورند .
این عامل را می توان یک عنصر بالقوه برای مهار و سپس محو طالبان و سایر گروههای تروریستی دانست . به عنوان مثال تلاش مردمان شمال وجنوب افغانستان برای حفظ استقلال وشخصیت ملت افغانستان در مقابل همسایگان قدرتمند یکی از نمودهای این تقارن فرهنگی و فکری مردم جنوب و شمال افغانستان است و درتاریخ کاملا مشخص و مشهود است .

اما چگونه با راندن طالبان به شمال این تقارن شکل می گیرد؟

حضور گروه های تروریسیتی در شمال افغانستان
حضور گروه های تروریسیتی در شمال افغانستان

باید گفت طالبان و اندیشه طالبانیسم ریشه در ملت و تاریخ افغان ندارد ، بلکه این جریان نوعی عکس العمل به اشتباههای تاریخی جریانات سیاسی بوده است که مورد سوء استفاده قدرتهای منطقه ای وجهانی در جهت کسب منافع آنها در افغانستان شده است.
گروه تروریستی طالبان با تزریق افکار انحرافی ، تزریق پول و دلارهای نفتی در افغانستان توسعه یافته است. این عامل خارجی در تقویت طالبان را فقط از طریق مواجهه کردن آن با تقارن فکری و اندیشه شمال وجنوب می توان مهار وسپس در صورت نیاز بطور کامل محو ونابود کرد .
این استراتژی نوین آمریکای ها در برخورد با تروریسم طالبانیسم است که کاربرد همزمان عناصر جنگ نرم ، جنگ فکری و ایدیولوژیک درکنار عناصر سخت افزاری و ادوات وعملیات نظامی است که رویکرد جدید و نوین نظامیان آمریکای در مقابله ومبارزه با تروریسم طالبانیسم و داعش است.
در پایان لازم به ذکر است ، فرآیند جابجایی گروههای تروریستی از جنوب افغانستان به شمال طی یک پروسه پیچیده و نامحسوس شکل گرفته است تا عوامل آن قابل شناسایی نباشد . چرا که هدف نظامیان آمریکای در حال حاضر محو کامل تروریسم طالبانیسم نمی باشد . تاکید می گردد هدف نظامیان و سیاست مداران آمریکای در حال حاضر محو کامل طالبانیسم و یا دیگر گروههای تروریست نیست بلکه مبارزه آمریکا در جهت پیش بردن یک پرسه و فرآیند جهانی است که با اسامی مختلفی نامگذاری شده است همچون امپریالیسم جهانی ، استکبار جهانی ، سلطه جهانی ، هژمونی آمریکای یا هرنامی که می خواهند بر آن بگذارند .
در واقع طالبانیسم داعش و القاعده و سایر گروهای اسلامی مسلح که در پی توسعه ، ترویج ، تبلیغ ، حفظ دین و ایمان و اعتقاد خود با تکیه بر خشونت ، سلاح ونیروی مسلح هستند نشانی ودلیل روشنی از بن بست و نداشتن استراتژی مسلمانان برای تبلیغ و معرفی دین اسلام می باشد .

چنین مدرک ، سند و دلیل زنده و گویا و همیشه حاضر، نباید از بین برود بلکه باید به نحوی کنترل شده ای به حیات خود ادامه دهد که امکان بهربرداری سیاسی ر فراهم آورد.
و در صورت پیروز شدن دونالد ترامپ در مبارزات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ، بر این اساس سیاست خود را در منطقه خاورمیانه و ناتو وسایر متحدان آمریکا پی ریزی خواهد کرد . از نشانه های این مدل جمع اضداد یا بهتر گفته شود جمع نقیضین است و کسب سود ومنافع مادی وعینی از این فرآیند پیچیده است ، که در ظاهر و در نگاه اول به نظر می رسد همه این مطالب در تناقض می باشد .
این مدلی که ارایه گردید، مدلی تکراری است که آمریکای ها در مواجهه با اروپاییان و کشورهای جنوب شرق آسیا بین سالهای ۱۹۵۰ میلادی تا ۲۰۰۵  میلادی اعمال نمودند و نتیجه آن توسعه هژمونی آمریکا در شرق اروپا و تحکیم جایگاه اقتصادی آمریکا در شرق و جنوب شرق آسیا بود .
انتخاب یا عدم انتخاب ترامپ در اجرای این سیاست توسعه طلبانه و امنیتی تاثیری ندارد. بلکه انتخاب ترامپ باعث می گردد که اجرای آن شدت بیشتری یابد .
نکته دیگری که باید ذکر شود رابطه و نسبت میان تولید ثروت ، رفاه ، توسعه اقتصادی و برقراری امنیت است این موضوع مولفه اصلی در تعریف سیاستهای آمریکا در قبال روسیه می باشد. درهمین رابطه و معادله است که طالبانیسم و تروریسم بین المللی همچون داعش و القاعده زمینه همکاری آمریکا با روسیه را به وجود می آورد واز طرفی دیگر اهرام فشار بر روسیه را فراهم می کند که در واقعه می توان این فرآیند را جمع نقضین یا جمع اضداد در سیاست خارجی آمریکا دانست و نتیجه آن هم قابل مشاهده است ونیازی به بازگو کردن آن نیست .
پرداختن به این مبحث پیچیده ، حساس و مهم را به آینده واگذار می کنیم .

تحلیلگر و خبرنگارخبرگزاری افق در مسکو  حمید تبرزن

مطالب مرتبط