پرادوکــــس پشـــتون و افغـــان در گفتمــــان هـــویت مــــلی

اخیراً دولت افغانستان طرح شناسنامه و یا تذکره برقی را برای شهروان افغانستان به پارلمان افغانستان جهت تصویب فرستاد که در آن از ذکر قومیت خود داری شده و صرف واژه “افغان” بحیث هویت ملی درج شده بود. اما این طرح نه تنها موافقان و مخالفان را در محافل سیاسی و قومی افغانستان در مقابل هم قرار داد، بلکه نمایندگان مردم را در پارلمان افغانستان نیز باهم درگیر کرد. سر انجام پس از ماه ها بحث های داغ مجلس نمایندگان افغانستان موفق شد که با اکثریت آراء متن جدید شناسنامه را بدون ذکر اسم اقوام و هم واژه” افغان” به تصویب برساند.hqdefault-2

اما فیصله شورای نمایندگان با اعتراضات برخی گروه های سیاسی قرار گرفته بحث های داغ رسانه ای افغانستان را نیز در پی داشت. چنانچه طرفداران حذف هویت اقوام و هوا خواه ” هویت افغان” آقایان جنرال طاقت و یون در یک بحث درتلویزیون ژوندون نه تنها اقوام غیر پشتون را توهین کردند، بلکه افغانستان را سرزمین پشتونها ها نامیده و اقوام غیر پشتون را بیگانه و مهاجر خواندند.
صحبت های غیر مسئولانه جنرال طاقت، یون و یک تعداد همفکرانشان باعث اعتراضات و خشم یک تعداد جوانان غیر پشتون در شهر کابل گردیده و باعث تنش های قومی گردید. هم چنان این صحبت ها به واکنش رییس جمهور کرزی نیز مواجه گردیده و منجر به دادگاه کشانیدن آقای طاقت وبه تعلیق در آمدن تلویزیون ژوندون گردید.
دو پرسش اساسی درینجا مطرح میشود: نخست اینکه چرا از تذکراسم اقوام در شناسنامه برقی افغانستان انکارشده است؟ دو اینکه چرا “افغان” را بسیاری ها هویت ملی نمی پذیرند؟
در مقاله کنونی تلاش صورت گرفته که برای پاسخ به این دو پرسش ریشه مشکلات هویت ملی در پیوند با نام افغانستان جستجو شود.

*****

قسمت اول: هویت ملی افغانستان کدام است؟
تعریف هویت قومی در افغانستان
جامعه افغانستان قبل از همه متشکل از هویت های تباری، قبیلوی، زبانی، مذهبی و منطقوی است. مثلاً هویت مذهبی(سنی،شعیه و یا هندو)، قومی(تاجک، ازبک، هزاره، پشتون…)، قبایلی ( درانی، غلجایی و یا محدزایی و غیره)، زبانی (فارسی زبان، پشتو زبان، ترکی زبان)، محلی و منطقوی( کابلی، قندهاری، پنجشیری، هراتی وغیره) و هویت نژادی و تمدنی ( آریانا، خراسان، تخارستان، گندهارا،یونان- باختری، باکتریا(بلخ) وغیره).
افزون بر آن هویت رجال و شخصیت های مشهور سیاسی، نظامی، قومی، فرهنگی، مذهبی و اجتماعی هم در جامعه و تاریخ افغانستان تعریف شده وبرجسته است. بگونه مثال رییس جمهور سردار محمد داوود، مورخ میر محمد غبار، مجاهد قهرمان ملی احمد شاه مسعود، رهبر قومی هزاره عبدالعلی مزاری وغیره وغیره)
اما آنچه تاهنوز تعریف ناشده، مبهم و بحث بر انگیز باقی مانده هویت ملی “افغان” است. این مسئله نه تنها در افغانستان بحران آفرین شده است، بلکه در سطح جهانی و منطقوی از هویت ملی افغانستان تصاویری مختلفی ترسیم شده است. بگونه مثال هویت افغان تصویر یک طالب و یا مجاهد را متجسم می سازد و یا چپن و کلاه رییس جمهور کرزی و یا پکول و یا لنگی معاونین وی هویت یک ملت و مردم را به تصویر میکشد. به همین گونه سر زمین افغانستان بحیث سر زمین جنگ،مواد مخدر و نقض حقوق زن در جهان شهرت یافته است.

چگونه افغان شدیم؟
واقعیت اینست که افغانستان سر زمین باستانی و داستانی است و یکی از کانون های تمدنی و فرهنگی منطقه وزادگاه نام آوران سلحشور، شاعران، نویسندگان، عرفا و دانشمندان جهان اسلام و زبان فارسی بوده است. هویت ملی افغانستان در فرآیند سده ها از مجموعه افتخارات و ارزشهای تمدنی، فرهنگی، ادبی و سلحشوری مردم این کشور شکل گرفته است. مردم این کشوردر در طول سده ها در کنار هم زندگی نموده اند، در غم و شادی یک دیگر شریک شده اند ودر دفاع از سر زمین، هویت و ارزشهای ملی و مشترک شان قربانی داده اند. با آنکه در طول سده ها ارزشهای مشترک، منافع مشترک و دفاع مشترک از این سر زمین اساس همبستگی ملی مردم افغانستان را تشکیل می دهد، ولی در سه سده اخیر مردم بومی و تاریخی خراسان زمین بد ترین تراژیدی سر نوشت مشترک را تجربه کردند.
یکی ازتلخ ترین تراژیدی های تاریخی مردم خراسان زمین را تغییر نام خراسان به افغانستان توسط استعمار در قرن نزدهم تشکیل می دهد. در یک سده اخیر نام”افغانستان” قبل از همه مانع ملت سازی و باعث بحران هویت درین کشور شده است. زیرا نام “افغانستان” معرف هویت و سر زمین یک قوم است. این در حالی است که درین سر زمین ده ها قوم، زبان و فرهنگ در طول سده ها بحیث مردم بومی زندگی کرده اند و از آزادی، استقلال و ارزشهای فرهنگی و تاریخی کشور دفاع نموده و فرهنگ و زبان آنها اساس هویت ملی و تاریخی کشور را تشکیل می دهد.
هم چنان نام خراسان بازتاب دهنده هویت فرهنگی و تمدنی بود که هر گز در هویت یک قوم ویا فرهنگ خلاصه نمی شد. بدین تر تیب تغییر نام خراسان از هویت تمدنی به “افغانستان” یعنی سرزمین و هویت یک قوم، کشور را دچار بحران هویت و کشمکش های قومی ساخته است.

تعریف واژه ” افغان”
در مورد ریشه، تاریخ و معنای واژه “افغان” تعریف روشنی وجود ندارد، ولی برخی روایت ها در زمینه وجود دارد. برخی ها آنرا واژه آرمنی می شمارند که از طریق کشور فارس وارد ادبیات فارسی و منطقه شده است. اما واژه “افغان” در یک هزار سال اخیر از جمله در شهنامه فردوسی بار ها برای معرفی گروهی قومی آمده است.
در زبان عوام غیر پشتون “اوغان” و در لهجه هزاره گی”اوغو” به پشتونها اطلاق میشود و نام کشور اوغانستان تلفظ می شود. اما شکل ادبی آن افغان و افغانستان است. این واژه ابتداء در ایران در شکل افغان، افغانی، افغانیه و جمع آن افاغنه و افغانها آمده است. به نظر می رسد که این نام بیشتر توسط فارسی زبانها به دلایل کوچیگری و عقب ماندگی فرهنگی به پشتونها اطلاق شده است. این در حالیست که هندی ها پشتونهای ماورای کوه های سلیمان را پتان می نامند.
در آغازاستعمارانگلیس در سده نزدهم که منطقه و مرم آنرا خوب نمی شناختند برای اولین بار نام پتان را از هندی ها شنیدند و با نام افغان و افغانستان در مذاکراتشان با کشور فارس آشنا شدند.
نیرو گرفتن قبایل غلجایی و درانی در قندهار در بین سده های 16-18در اوج رقابت و کشمکش امپراطوری های بابری هند از یک طرف، صفویان شعی فارس از طرف دیگر و دست اندازی های شیبانیان ازبک از آسیای میانه بر خراسان آنروز، سر زمین بی صاحب خراسان، عظمت تاریخِی، فرهنگی و اتحاد خود را از دست داد. در نتیجه برخی خوانین غلجایی و درانی قندهار بحیث وارث خراسان در منطقه معرفی شده و وارد تعامل و سازش به بازیگران وقت گردیدند.
بدین تر تریب نام “افغانستان” را یعنی سر زمین افغان و یا پشتون فارسها اختراع کرده بر خراسان اطلاق نمودند. چنانچه صفویان ایران از زمان کشمکش شان با قبایل غلجایی در قندهار و ایجاد دولت هوتکیان قندهار در تحت رهبری میر ویس خان هوتکی و سقوط دولت فارس بدست قبایل غلجایی اسم افغانستان را بجای خراسان در منطقه معرفی نمودند. دولت قاجاری فارس در اوایل قرن نزدهم در مذاکرات شان با قدرت استعماری انگلیس اسم افغان و افغانستان را بکار بردند.
بدین تر تیب نام افغان+ ستان یعنی سر زمین افغان یا Afghan land در “بازی بزرگ” بجای خراسان تاریخی در محدوده جغرافیای سیاسی جدید توسط انگلیس ها در سده نزدهم گذاشته شد. دلایل انتخاب نام جدید افغانستان بجای خراسان را می توان در اثر مونارت الفنستون سفیر و نمایده کمپنی هند شرقی” گزارش سلطنت کابل” در 1815 مطالعه نمود.
یک تعداد تحصیل یافتگان افغانستان که آگاهی کمی از تاریخ واقعی افغانستان دارند به این دورغ تاریخی باور کرده اند که نام افغانستان را گویا احمد شاه درانی بجای خراسان گذاشته است. واقعیت اینست همانگونه که مرز های سیاسی افغانستان توسط بازیگران بزرگ تعین شد، نام کشور بنام” افغانستان” نیز بدون نقش مردم این سر زمین توسط آنها انتخاب شد. از زمان امیر عبدالرحمن خان تا به امروز نام افغانستان در نقشه جهان شناخته شده است.
در سده بیستم نام افغانستان الهام بخش تفکر برتری طلبی قومی یک تعداد رژیم های سیاسی و آیدیولوژی های نژاد پرست در افغانستان شد و اساس تفکر “افغان ملت” از طریق حذف هویت اقوام غیر پشتون گردید و در نتیجه این طرز فکر مانع ساختن دولت ملی و باعث بحران هویت گردیده است.

*****

قسمت دوم: پنچ نگاه متضاد نسبت به هویت افغان
در جامعه افغانستان 5 برداشت متضاد نسبت به هویت “افغان” وجود دارد:
1)    پشتون هویت در تضاد با افغان هویت
اکثریت پشتونها خود را پشتون می نامند، زبان مادری شانرا پشتو و پیرو کود پشتونولی هستند و به آن افتخار می کنند. افزون بر آن پشتون بودن در افغانستان به دلایل ضعف اقوام غیر پشتون یک امتیاز شمرده میشود. حتا برخی غیر پشتونها کوشش می کنند که خود را پشتون برای بدست آوردن امتیازات سیاسی، اقتصادی و نظامی در کارت هویت شان پشتون معرفی کنند.
پشتونها به دو قبیله بزرگ درانی و غلجایی و ده ها طوایف مختلف خورد و بزرگ تقسیم شده اند. اکثریت پشتونها قبل از همه به قبایل و خیل شان افتخار می کنند و بسیاری آنها نام طایفه شانرا بحیث پیشوند و یا پسوند نام شان به عنوان هویت خویش استفاده می کنند، مثلاً “کرزی”، نورزی، هوتک، جاجی، منگل وغیره.
برای اکثریت پشتونهای اصیل که به نام و نسب تاریخی شان باور دارند و افتخار می کنند نام “افغان” ارزش هویتی و افتخاری ندارد. افزون بر آن این نام را فارسی زبانها به عنوان کنایه و توهین به پشتونها در طول سده ها اطلاق نموده اند. این در حالیست که پشتونها به تاجکان جنوب افغانستان دهگان خطاب می کنند ولی هیچ تاجکی خود را دهگان نمی نامد و به تاجک بودن و یا به فارسی زبان بودن شان افتخار می کند.

2)    “افغان” از نگاه غیر پشتون ها
اکثریت غیر پشتونها مثل تاجک ها، هزاره ها، ازبک ها، ترکمن ها، بلوچ ها، نورستانی ها، ایماق ها، پشه یی ها، هندی ها و دیگران به هویت خود شان افتخار می کنند و تر جیح می دهند به هویت اصلی شان خطاب شوند. واقعیت اینست که بسیاری غیر پشتون ها بطور سنتی یک پشتون را در حضورش پشتون خطاب می کنند ولی در عقب وی را به شکل کنایه آمیز اوغان و یا “اوغو” می نامند.
ازینرو بسیاری غیر پشتونها حاضر نیستند هویت افغان راکه هویت یک قوم است بجای هویت خود بپذیرند. هم چنان نام کشور برای آنها ارزش هویتی ندارد. استفاده از نام افغان در خارج کشور صرف اهمیت جغرافیایی دارد و هویت واقعی کشور را بازتاب نمی دهد.

3)    خرده هویت ها و هویت افغان
” افغان” بحیث هویت مناسب ترین انتخاب در میان خرده فرهنگ ها و گروه های چندهویته در افغانستان است. در افغانستان علاوه بر اقوام چهارگانه بزرگ مثل پشتون، تاجک، هزاره و ازبک طیفی وسیعی از خرده فرهنگ ها و گروهای مذهبی و قومی مثل پشه ای، نورستانی، بلوچ، ترکمن، قزلباش،بیات، هندو ها، گجر ها و جت ها نیز زندگی می کنند. علاوه بر آن یک تعداد گروه های اجتماعی مثل سادات ها، سید ها، میر ها و خواجه ها که با لشکراسلام وارد افغانستان شده اند و نفوذ مذهبی خود را درظرف 1400 سال تا به حال حفظ کرده اند و با اقوام بومی افغانستان در آمیخته، هویت این و آن قوم را گرفته اند. بگونه مثال سادات های کنر(سید جمال الدین افغانی)، عرب های ننگرهار، خواجه های کاپیسا، سادات های هزاره جات، میرهای بدخشان وغیره.
واقعیت اینست که در سه سده اخیر دو فرهنگ بزرگ رقیب پشتون- قبیله یی از یک طرف و فرهنگ تاجک شهری- فارسی از طرف دیگر در افغانستان شکل گرفته به نحوی که خرده فرهنگ ها را متأثرساخته است. در نتیجه عده از خرده فرهنگ ها هویت اصلی شانرا از دست داده خود را پشتون تبار، تاجک تبار و یا فارسی زبان می شمارند. بگونه مثال یک تعدادی زیادی پشه ای ها و نورستانی ها در مناطق شرقی کشور زبان و هویت پشتون را بخود گرفته اند. افزون بر آنها تاجکان در ولایات شرقی و جنوبی کشور مثل ننگرهار، لغمان، گردیز،ارگون، قندهار، هلمند تغییر هویت داده جز قبایل پشتون به شمار می روند. این در حالیست که یک تعداد پشتونها در کابل، هرات، پروان و شمال افغانستان فارسی زبان شده اند.
بصورت عموم تغییرات هویتی را می توان در میان تمام اقوام خورد و بزرگ افغانستان در نتیجه مهاجرت ها، جنگ ها و مشترکات فرهگی، زبانی و ازدواجها مشاهده نمود. مثلاً در میان اقوام افغانستان زیادترین و نزدیک ترین تعاملات فرهنگی را تاجکان با اقوام پشتون، هزاره و ازبک داشته است. به همینگونه پشتونها تعاملات فرهنگی و تغییرات هویتی باهزاره ها در قندهار، هلمند، ارزگان، میدان- وردک و غزنی داشته اند. این در حالیست که ازبک ها و پشتونها نیز تاریخ تعاملات فرهنگی و نظامی دیرینه را در شمال افغانستان تجربه نموده اند. ولی تاریخ کمتر شاهد بحرانات هویتی وتعاملات فرهنگی میان هزاره ها و ازبک ها بوده است. حتا کمترین ازدواجها میان ازبک ها و هزاره ها که از لحاظ نژادی نزدیک اند در افغانستان دیده شده است.
افزون بر اقوام دو هویته، گروه های سه هویته هم در افغانستان کم نیستند. بگونه مثال خانواده های بزرگ روحانی مجددی و یا گیلانی نظر به ضرورت نقش چند هویته را بازی می کنند. آنها در یک مقطع زمان از کارت مذهبی استفاده می کنند و در حالت دیگری از هر پشتون کرده پشتون تر میشوند و در حالت سوم از هر افغان کرده افغان تر میشوند. یا مثال دیگر خوانین مشهور به ” قبایل دوسره” پشتون از مناقشه خط دیورند بطور اعظمی سود می برند. چنانچه در افغانستان از نام افغان و پشتون امتیاز می گیرند و در پاکستان به هویت پاکستانی شان افتخار می کنند. افزون بر گروه های نامبرده کوچیگری بحیث یک هویت استفاده شده، از امتیازات گسترده از معافیت مالیات گرفته، تا تخریب محیط زیست و برهم زدن روابط اجتماعی و امتیازات کلان در کرسی های پالمان افغانستان برخور دارهستند.

4)    پشتونیسم و سوء استفاده ازنام افغانستان
در سده بیستم نام افغانستان بحیث سر زمین افغان و یا پشتون الهام بخش تفکر قومگرایانه و امتیازطلبانه برای دولت های پشتون محور و آیدیولوژی فاشیسم افغانی بر پایه تیوری نژادی آدلف هتلر گردید. در نتیجه این اندیشه ها اساس تیوری و پروژه ملت سازی یعنی “افغان ملت” گردید. بدین ترتیب جریان سیاسی قومگرا پروژه حذف هویت اقوام بومی و تاریخی افغانستان را در صدر برنامه پروژه ساختن”افغان ملت” قرار دادند.
به باور این جریان تمام اقوام غیر پشتون باید هویت خودرا افغان و یا پشتون به شمارند. به نظر آنها ارزش های فرهنگی و شخصیت های متعلق به قبایل پشتون ملی و واجب الاحترام هستند و از غیر پشتون ها ارزش ملی ندارد. آنها به دو دلیل این را میگویند: اول اینکه نام کشور افغانستان است، پس صاحب این سر زمین افغان=پشتون است و دیگر اینکه اقوام غیر پشتون اقلیت هستند.
به باور این جریان شرط اساسی زیستن در افغانستان و یا پشتونستان پیروی از ارزشهای فرهنگی پشتونهاست. در غیر آن آنها باید به کشور های هم نام خود شان نظیر تاجکستان، ازبکستان، ترکمنستان و یا ایران بروند. اما جریان حوادث یک سده اخیر نشان داد که پشتونست ها نه تنها موفق به ساختن “افغان ملت” نشدند، بلکه کشور را به بحران هویت و تقابل و جنگ قومی نیز کشاندند.
واقعیت این است که این جریان اعتقاد به نام افغان و هویت افغان ندارد. بر عکس از اطلاق نام افغان به پشتون ها نفرت دارند. زیرا آنها میدانند که پشتونها را فارسی زبانان بحیث یک کنایه و توهین از لحاظ عقب ماندگی فرهنگی افغان می نامند. ولی چون نام افغان معادل پشتون است، آنها از آن بحیث ابزار تاکتیکی استفاده میکنند. این در حالیست که این جریان اسم پشتونستان را بالای سر زمین های ادعایی خاک پاکستان گذاشته اند. اما واقعیت اینست که هیچ پشتون پاکستان نه سر زمین خود را پشتونستان می نامند و نه خود را افغان می نامند. بر خلاف آنها خود را پختون می نامند و سر زمین خود را خیبرپشتونخواه که اخیراً بجای صوبه سرحد نام گذاری گردید.

افغان گرایی کاذب
ولی پشتونست ها کوشش می کنند که از نام افغان استفاده هویتی گسترده کنند. چنانچه در یک سده اخیر بطور بی سابقه نام “افغان” را به هر چیز و هر کس چسپاندند و تلاش کردند که نام خراسان را نه تنها از اذهان مردم،بلکه ازحافظه تاریخ هم پاک کنند. صد ها نام و تخلص بنام افغان ساختند. مثلاً افغانمل، افغان زی، افغان زوی، افغان گل، افغان جار، افغان خان، افغانیار، افغان پرست و غیره. به همین ترتیب نام های از قبیل اردوی ملی افغان، نویسنده افغان، فرزند افغان، افتخار افغان وغیره را وارد زبان و ادبیات افغانستان نمودند. حتا نام پول کشور را افغانی گذاشتند. در حالیکه پیش از ترویج نام افغان و افغانستان توسط ایرانی ها در منطقه ونام گذاری افغانستان توسط انگلیس ها و ترویج آن در سطح جهانی هیچ پشتونی را نمی توان در تاریخ یافت که تخلص و یا نام خود را افغان انتخاب کرده باشد. این دیگران بودند که به آنها پتان/اوغان/افغان/اوغو/ افغانی/ افاغنه خطاب می کردند و باعث ناراحتی آنها میشدند.

5)    بازی با واژه” افغان”توسط غیر پشتونها

از نام افغان نه تنها یک تعداد پشتون ها استفاده سیاسی و امتیاز طلبی می کنند، بلکه یک تعداد محافظه کاران غیر پشتون نیز از واژه افغان برای ملی جلوه دادن و یا حفظ مقام سیاسی خود را افتخارانه افغان می نامند بدون اینکه به آنها اعتقاد داشته باشند. بگونه مثال من بحیث بچه اصیل افغان و یا ما افغانها وغیره.

اما برخی غیر پشتونهای محافظه کار در حضور پشتونها خود را افغان مینامند ولی در عقب افغان به پشتون بحیث کنایه استفاده می کنند. بگونه مثال اوغانها، تاجک ها، هزاره ها، ازبک ها…
برخی دیگری با واژه “افغان” با احتیاط برخورد نموده کوشش میکنند که اصلاً واژه افغان را به زبان نیاورند و یا برای رساندن مفهوم از کلمات دیگر استفاده کنند. بگونه مثال شهروند افغانستان بجای شهروند افغان، اردوی ملی افغانستان بجای اردوی ملی افغان، نویسنده افغانستان بجای نویسنده افغان… را استفاده میکنند.

*****

قسمت سوم: پروژه”افغان سازی” هویت ملی در ده سال اخیر
با سقوط طالبان در 2001 یک فرصت طلایی نصیب افغانستان شد که باید از آن به نفع کشور وبویژه برای ساختن دولت ملی در چهارچوب دموکراسی استفاده اعظمی میشد. اما برتری طلبان با اتکاء به ماشین جنگی، سیاسی و مالی غرب پروژه ناتمام “افغان سازی” رژیم های نژاد پرست افغانستان را که از زمان عبدالرحمن خان آغاز یافته بود در تحت پوشش دموکراسی ادامه دادند. آنها از تمام وسایل از تصویب قانون اساسی گرفته تا نهاد سازی در کشور پروژه “افغان سازی” را در صدر برنامه دولت قرار دادند. چنانچه از تلاش به حاشیه راندن زبان فارسی گرفته تا ارزشهای
فرهنگی، تخریب شخصیت های اقوام غیر پشتون هم در معارف و هم در سیاست کادری دریغ نکردند.
واقعیت اینست که واژه “افغان” مثل واژه دانشگاه و پوهنتون درین اواخر میان جمعیت تحصیل کرده افغانستان خیلی حساسیت بر انگیز شده است. یکی از دلایل اصلی حساسیت بر انگیز شدن” افغان” درین اواخر سیاست های تند روانه گروه های برتری طلب در دولت کرزی است. چنانچه اخیراً دولت افغانستان در شناسنامه برقی برای شهروندانش هویت اقوام را حذف نموده و همه را افغان نامیدند. افزون بر آن این نگرانی زمانی حمایت گسترده اجتماعی را در میان غیر پشتونها بدست آورد که یک تعداد نخبگان سیاسی و قومی طرفدار تحمیل هویت افغان در بحث های تلویزیونی نه تنها اقوام غیر پشتون را توهین کردند، بلکه به صراحت اعلام نمودند که افغان اسم مستعار پشتون است و افغانستان در واقع پشتونستان است. آنها همچنان مدعی شدند هرکی افغان خود را نمی نامد، مسلمان هم نیست.
افراطیت قبیلوی باعث واکنش و باز تولید رادیکالیسم در میان اقوام غیر پشتون گردیده است. چنانچه این روشها یک نسل رادیکال بویژه در میان جوانان غیر پشتون را بوجود آورده که با واژه” افغان” حساسیت و نفرت پیدا کرده اند. آنها جنبش موسوم به”من افغان نیستم” را بوجود آورده اند که خود را افغانستانی و یا خراسانی می نامند.
در گذشته دولت های نژاد باور افغانستان به بسیار آسانی می توانستند با یک فرمان هویت اقوام را در شناسنامه های شهروندی و یا تذکره تابعیت هر اسمی که می خواستند، بگذارند. به همین گونه می توانستند احسایه نفوس اقوام را جعل کنند و هر قوم را به دلخواه شان بحیث اکثریت و یا اقلیت معرفی کنند و یا جعل تاریخ در هویت اقوام نمایند. اما فکر می شود که اختلافات هویتی در سه دهه اخیر در پرتو تحولات گسترده اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و خود شناسی اقوام شدت گرفته است. ازینرو حالا بسیار دشوار به نظر می رسد که با رویکرد های قهری و جعل هویت بتوان “افغان ملت” در محور یک قوم ساخت.

*****

قسمت چهارم: گفتمان هویت: گذار از بحران هویت افغان به هویت ملی
برخی ها بر این باوراند که نام کشورهیچ رابطه ای با مشکلات امروزی افغانستان ندارد و حتا نام کشور خراسان و یا آریانا هم می بود، بازهم مشکلاتی که امروز دامنگیر مردم این کشور شده است، بجایش باقی می بود و حتا اگر نام کشور هم تغییر داده شود بازهم کدام تاثیری برای حل مشکلات افغانستان نخواهند داشت.
ظاهراً این نوع بینش منطقی معلوم میشود، اما در واقعیت امر نام یک کشور معرف هویت و فرهنگ مردم آن است. بطور طبیعی آن مردم را صاحب اصلی و اختیاردار کشور معرفی میکند. در نتیجه صاحب اصلی کشور نقش اساسی در تصاحب قدرت، منابع طبیعی، ارزشهای فرهنگی و تاریخی دارد.
واقعیت اینست که ظهور افکار نژاد باورانه جریان سیاسی موسوم به پشتونیسم و یا “افغان ملت” در یک سده اخیر تصادفی نبوده است. این مکتب نژادی میراثخور استعمار انگلیس و محصول پیامد های ناگوار بازی بزرگ است. بطور فرضی حتا نام کشور بجای افغانستان توسط استعمار وقت “تاجکستان” انتخاب میشود، بدون شک هر تاجکی امروز خود را صاحب اصلی و اقوام غیر تاجک را مهاجر و مهمان تصور کرده جای پشتونیسم را تاجکیسم می گرفت. بگونه مثال تا قبل از تسلط پشتون ها در شمال افغانستان بسیاری مناطق شمال از زمان محمد خان شیبانی در دست بای های ازبک تبار بود و بنام ترکستان یاد می شد و حتا امروز بسیاری پان ترکستان تصور می کنند که شمال ترکستان است و آنها صاحبان اصلی شمال هستند و پایتخت شان شهر مزار شریف است. ازینرو نقش نام را چه هویت یک قوم را بیان کند و یا حوزه تمدنی و یا فرهنگی در بازتاب هویت ملی یک کشور نباید نادیده گرفت.
برخلاف تصور بسیاری بی عدالتی های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در یک سده اخیر با نام افغاستان ارتباط مستقیم دارد و در واقع نام افغانستان باعث چند مشکل عمده شده است:
•    این نام باعث آفرینش افکار برتری طلبانه شده که برخی ها فکر می کنند، چون نام کشور اسم مستعار قوم پشتون است، پس آنها صاحبان این سر زمین هستند، همه چیز به آنها تعلق دارد و آنها تعین سر نوشت می کنند و دیگران بحیث مهاجرین یا از آن تابعیت کنند و یا به کشور های هم نام شان مثل تاجکستان، ازبکستان، ترکمنستان و ایران بروند.
•    جامعه به پشتون اکثریت امتیاز طلب و غیر پشتون اقلیت امتیاز ده تقسیم شد.
•     باعث این تفکر شده که حاکمیت صرف حق پشتون ها،صاحبان اصلی این سر زمین است.
•    باعث بحران هویت شده است؛ زیرا تلاش صورت گرفت که هویت های تاریخی و فرهنگی غیر پشتون باید حذف و یا هضم در فرهنگ قبیلوی پشتون شود.
•    مانع ساختن دولت ملی شده و ملت سازی محدود در محور هویت یک قوم شده است.

با تغییر نام کشور بدون شک بسیاری مشکلات ناشی از عقب ماندگی اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بجایش باقی می مانند ولی کشمکش قومی کاهش یافته و ریشه بخشی مشکلات خشک میشود:
•    دست سوء استفاده گران از نام افغانستان قطع خواهد شد و این تفکر نژادپرستانه و دروغین که پشتونها صاحبان این سرزمین هستند، فرومی پاشد و جای آنرا این احساس خواهد گرفت که این کشور خانه مشترک تمام اقوام آن می باشد.
•     نخبگان سیاسی پشتون تفکر پشتونستان بزرگ خیالی دوطرف مرز دیورند را کنار خواهند گذاشت و بیشترعلاقمند ساختن ملت واحد از اقوام این کشور خواهند شد.
•    کشور از بحران هویت نجات پیدا کرده و تنوع هویتی باعث اتحاد اجتماعی و وحدت ملی خواهد شد.

•    تقسیم جامعه به اکثریت امتیازطلب و اقلیت محکوم جایش را به حقوق شهروندی خواهد داد.
•    این طرز فکر که حاکمیت صرف حق قوم پشتون است جایش را به حق حاکمیت همه اقوم افغانستان قبل از همه بر اصل شایسته سالاری خواهد داد.
در نتیجه هم در سیاست کادری، فرهنگی، معارف بهانه های برتری نژادی از نام افغان پایان خواهد یافت و زمینه بازتاب واقعیت های فرهنگی، زبانی و تاریخی تمام مردم مساعد خواهدشد و تعریف ارزشهای مشترک فرهنگی و تاریخی درباز نویسی تاریخ جای هویت سازی و اسطوره سازی های جعلی و تقلبی گذشته را خواهد گرفت. بدین تر تیب از مشترکات فرهنگی و تاریخی هویت ملی شکل خواهد گرفت.

ازینرو تغییر نام افغانستان به یک نامی که واقعیت های تاریخی، فرهنگی و اجتماعی این سر زمین را بازتاب دهد، بخش اعظم مشکلات افغانستان را حل خواهد کرد.
*****
هارون امیرزاده
25 دسمبر 2013

مطالب مرتبط