اخراج دانشجوی دکترای افغان از دانشگاهی در ایران؛ چرا حقوق انسانی افغانها اینگونه نقض میشود؟

1392031211280671061
قنبرعلی تابش، شاعر و نوسینده برجسته افغانستان و دانشجوی دکتورای علوم سیاسی

قنبرعلی تابش متولد ولایت غزنی و از شاعران و نویسندگان توانای افغانستان است که طی سالهای گذشته چندین اثرش را به چاپ رسانیده است. او از چندی قبل بصورت قانونی و در بورسیه ای مصروف تحصیلات در مقطع دکتورا در یکی از دانشگاه های ایران بنام «دانشگاه علامه طباطبایی» بوده است. 

اما فقط نه ماه مانده به پایان تحصیلات اش درست وقتی که از سفرش به افغانستان باز میگردد مسئولان این دانشگاه به وی تذکر میدهند که طبق نامه ای از وزارت علوم (تحصیلات عالی) از تحصیلات در این دانشگاه محروم شده است.

علت نامعلوم اما نامه وزارت علوم (تحصیلات عالی) را به وی نشان میدهند. او که بعد از دیدن نامه شوکه میشود از آنها میخواهد کاپی از نامه را به او بدهند تا پیگیری کند اما نامه هم به او داده نمیشود و از وی خواسته میشود محتوای نامه را با قلم اش یادداشت کند.  تابش نامه را با قلم اش یادداشت میکند که در آن چنین نگاشته شده است:

جناب آقای دکتر شریعتی ریس محترم دانشگاه علامه طباطبایی، سلام علیکم

طبق تشخیص مراجع ذی صلاح آقای قنبرعلی تابش فرزند باز محمد،تبعه افغانستان، ملزم به اخذ خروجی قطعی از کشور بوده و لذا مجاز به اقامت و تحصیل در دانشگاه های جمهوری اسلامی ایران نمی باشد. خواهشمند است دستور فرمایید در خصوص لغو پذیرش نامبرده اقدام مقتضی مبذول فرماید
با آرزوی توفیق الهی
سید رسول عمادی
سرپرست اداره کل امور دانشجویان غیر ایرانی

آقای تابش برای جستجوی علت موضوع را با هم مسلکان اش و جمعی از شاعران و نویسندگان افغانی و ایرانی در میان میگذارد. آنها هم که از موضوع ناراحت میشوند، آقای تابش را دلداری میکنند و توماری مینویسند که جمعی از شاعران سرشناس ایران از جمله استاد علی معلم دامغانی، دکتر علیرضا قزوه،استاد یوسف علی میرشکاک،  استاد محمد حسین جعفریان، استاد هادی سعیدی کیاسری، استاد مودب و استاد علی داودی هم در پای آن امضا می گذارند.

این تومار قرار میشود به رهبر ایران فرستاده شود تا وی که خودرا فرد درجه اول ولایت فقیه میداند به این مشکل رسیدگی و به دانشجوی افغان که سالها در تحصیلات اش زحمت کشیده عدالت هدیه نماید.

نامه نگاری های دیگری هم صورت میگیرد و نخبه های ایران هم با هم در مورد صحبت میکنند. تا اینکه رئیس انجمن دوستی ایران و افغانستان با آقای تابش در ارتباط میشود و ضمن اطمینان به وی ازحل شدن مشکل از وی میخواهد که به بخش  امورکنسولی وزارت علوم (تحصیلات عالی) مراجعه نماید.

آقای تابش که از شنیدن این خبر خوشحال میشود در اولین فرصت به وزارت علوم ایران مراجعه میکند تا هرچه زودتر بتواند دوباره سر صنف اش برگردد.

اما برخلاف انتظار او از سوی مسئول امورکنسولی وزارت علوم این کشور مورد پرسجو قرار میگیرد. آقای تابش خود در این باره میگوید:

«به صورت مفصل از من پرس و جو کردند که چند سال است ایران آمده ام؟ کی ازوداج کرده ام؟ چند فرزند دارم؟ هزینه های زندگی و تحصیلم را از کجا میارم؟ و…؟»

پرسجو ها پایان می یابد و در آخر به تابش چنین توصیه میشود:

«به دلیل اقامت طولانی شما در ایران (فعلا نمیتوانید به تحصیل ادامه دهید)  به مدت دو سال بروید در کشور خود خدمت کنید، بعد میتوانید برگردید و درس تانرا ادامه دهید»

آقای تابش همواره اصرار میکند که فقط نه ماه مانده به ختم تحصیلات اش، و متعهد میشود که در ختم این نه ماه برگردد افغانستان و پایان نامه ای داکترایش را هم در افغانستان بنویسد، اما همه اصرار ها و استدلال ها بی فایده است و برای آقای تابش راهی نمی ماند جزاینکه تصمیم آنها را بپذیرد.

آقای تابش درحالی که میداند از درسهایش باز مانده است، از خودش میپرسد:

چرا این پرونده در ظاهر ساده اینقدر پیچیده شده؟ آیا این تصمیم مربوط به سلیقه یکی دو نفر از مسئولان وزارت علوم (تحصیلات عالی) است؟ منظور از مراجع ذی صلاح چیست و کیست؟

جرم ها و تخلفات  احتمالی من چه بوده است؟ آیا این تخلفات این قدر سنگین است که حتی با وساطت یک جمع از برجسته ترین شاعران و ادیبان امروز ایرانی قابل حل نیست؟!

آیا اگر بروم و دو سال در کشورم بمانم و بازگردم، بورسیه تحصیلی ام باقی خواهد بود؟!

سوالهای که همه بی پرسش باقی می ماند و اما پرسشهای دیگری را هم به ارمغان می آورد و آن اینکه:

چرا حقوق انسانی و بشری افغانها در ایران اینگونه نقض میشود؟ چرا مسئولین محترم سفارت افغانستان در تهران در زمینه اقدامی نمیکنند؟ چرا آقای تابش و دهها فرد دیگر مثل او که با بورسیه و ویزا در آن کشور به تحصیل پرداخته اند، به چنین سرنوشتی دچار شوند؟

توصیه: امروزه که محصلین و دانشجویان افغان میتوانند در هر دانشگاهی در جهان تحصیل نمایند، کشورهای را برای تحصیل برگزینند که به حقوق انسانی و بشری انسانها احترام دارند و همچنان دانشگاه های را انتخاب کنند که آغوش شان بر روی همه ملت ها باز است. از جمله  دانشگاه های کشورهای دوست جاپان، ترکیه، هند، مالزیا، قزاقستان و… که همه ساله میزبان هزارها محصل افغان است. این دانشگاه ها هم از نگاه اقتصادی مناسب وهم اسناد شان هم در تمام جامعه بین المللی قابل پذیرش است.

در همین زمینه:

گیرنده؛ وزیر محترم آموزش عالی!

فرش قرمز اروپایی‌ها برای نخبگان افغان و اخراج دانشجوی افغان از دانشگاه ایران

مطالب مرتبط

comments s

  1. شما برادران و خواهران افغان از دور با اینگونه مشکلات و چالش ها آشنا می شوید، ما ایرانیان هر روز از بوروکراسی و بی قانونی در عذابیم. من به عنوان یک ایرانی آرزو می کنم مشکل آقای تابش حل شود. همچنین بنا به تجربه به افغان های عزیز عرض کنم که اروپا و آمریکا فرش قرمز برای ما و شما پهن نکرده اند، این یک دام برای جذب نخبگان است.

    1. برادر ایرانی درودبر شما و بر ملت عزیز ایران،

      من هیچ وقتی ایران نرفته ام، اما در کشورهای دیگری که زندگی کرده ام با ایرانیهای زیادی دوست هستم و واقعا شیرین ترین و بهترین دوستانم هم از بین آنهاست و همیشه با هم برابر و برادر زندگی کرده ایم. از پیشرفت یکدیگر خوش میشویم و از غم همدیگر غمگین. من واقعا تصویری که از این عزیزان دارم ملت ایران را برادر، فرهنگ شریک، همزبان و هم کیش خود میدانم و میدانم در هر کشوری هرگونه انسانی یافت میشود، به گفته معروف که جنگل تر و خشک دارد. اما اطمینان داردم اکثر مردم عزیز ایران انسانهای رسیده، صاحب دانش و با فرهنگ هستند. اما اینکه دولت ایران بر یک برادر ما اینگونه بی عدالتی روا میدارد من متعجب نمیشوم، همین حالا دوستان ایرانی ام برای رفتن در ایران مشکل دارند که خود ایرانی اند. گرچند من شخصا از دولت جناب روحانی بهتر از این توقع داشتم اما خوب مشکلا کذشته را نمیشود یک شبه حل کرد. تشکر از شما برادر ایرانی، من هم امیدوارم مشکل جناب تابش هرچه سریعتر حل شود.

  2. باسلام خدمت مخاطبین سایت واعضای سایت باید بگم که هیچ جای تعجب نیست چون من هم یک دانشجو هستم و هیچ بعید نیست که فردا که بروم دانشگاه مراهم اینطور اخراج کنند من این اخراج شدن ها را زیاد تجربه کردم از موقع تحصیل در مقطع دبستان و حالا هم که چششمان روشن در مقطع دکترا بله من با برادر ایرانی مان هم نظر در اینجا قانون ممکن است فردا تغییر کند و پس فردا هم عملی شود مخصوصا دستوری که مربوط مهاجرین بی دفاع افغانستانی باشد.من فقط از خدا می خواهم که هرچه زودتر ما مردم افغانی را به کمک لطفش از این وضعیت به حالت بهتر عنایت کند.وهمچنان ارزومندم مشکلات اقای تابش و خیلی از هم وطنان مردم عزیزمان که شبیه به ایشان هستند و ما خبر نداریم هرچه زودتر مورد رسیدگی قرار بگیره.

  3. درود و سلام خدمت دوستان گرامی من هم یک افغان هستم که در ایران متولد و زندگی میکنم اکثر ایرانیها انسانهای خوبی هستند اما همه جا خوب و بد داره متاسفانه ما افغانها در ایران از امکانات کمی برخوردار هستیم که این مربوط به دولت ایران هست نه ملت آن مشکلات مدارک از بزرگترین مشکلات است اکثر دوستان من به اروپا مهاجرت کردند و اکثرا هم تحصیل کرده بودند بنده هم قصد عزیمت به اروپا را داشتم اما پدرم بیمار هست و نتوانستم اورا تنها بگذارم همه دوستان بنده متولد ایران بودند و فقط بخاطر اینکه مدارکشان موقت بود به اروپا مهاجرت کردند خاهر بنده دانشجو بودند همراه همسر و فرزند نه ساله شان به اتریش مهاجرت کردند بعد از چهار ماه اقامت بیمه شدند و بجز اعمال زیبایی تمامی مخارج درمانشان را دولت کافر اتریش پرداخت مینماید خرج و مخارج زندگیشان را میدهند در کمال نا باوری در عرض چهار ماه خانه دادند در صورتی که این امکانات برای افغانهایی که متولد ایرانند رویایی بیش نیست البته شخص بنده چشم به این چیزها ندوخته ام همینکه حقوق اولیه پناهندگی و مهاجرت برایم اجرا شود راضی هستم ما افغانها آدمهای زحمتکشی هستیم و با کار و تلاش زندگیمان را میسازیم پدر بنده بیست و یک سال در دولت ایران در جهاد سازندگی باغبان بود در اثر سمپاشی های مکرر به بیماری آسم دچار شدند و بجای حمایت از یک پیرمرد اورا مانند یک دستمال کاغذی دور انداختند شاید باورش سخت باشد اما خدا گواه است یک ریال برای درمانش ندادند و برادر بزرگم برای مخارج زندگیمان مجبور به ترک تحصیل شد روزی از پدرم سوال کردم پدر برای چه به ایران آمدی او گفت چون پدر بزرگت سفارش کرده بود نوه هایم را به کشورهای کفر نبر و من بخاطر اللاه وسط پرچم ایران به اینجا آمدم.